هیچ‌وقت در عمرم کار امروز را به فردا نینداختم/ در اتحادیه مهره‌ها چیده شده‌اند

حسین چهارسوقی

بخش نخست گفتگوی «قطعات خودرو» را با حسین چهارسوقی از پیشکسوتان صنف و اتحادیه لوازم یدکی خودرو و ماشین‌آلات تهران را چندی پیش خواندید. گزارشی که در این قسمت خواهید خواند، بخش دوم گفتگوی ما با اوست که به خاطرات گذشته و دوران کودکی او پرداخته است. هم‌چنین آقای چهارسوقی در این بخش، در مورد عملکرد اتحادیه و انتخابات آتی آن که در هشتم تیر برگزار خواهد شد، حرف زده است. خواندن حرف‌ها و نظرات او که از حافظه قوی و بیان دلنشین و نکته‌سنجی‌های او ریشه می‌گیرد، برای شما هم جذاب خواهد بود.

شما کارخانه تولیدی تیوب آلومینیوم را در منطقه صنعتی مورچه خورت راه‌اندازی کردید. در مورد این کارخانه توضیح می‌دهید؟

در سال ۱۳۶۴حس کردم که با اوضاع آن زمان روی تجارت نمی‌توان زیاد حساب باز کرد. اما اعتقاد داشتم باید هر طور شده کار را ادامه دهم و اخلاق حکم می‌کرد با افرادی که از 40 سال پیش با من کار می‌کنند و در دوران سختی هم کنارهم بودیم ادامه دهم.

سال 1361 فکر کردم باید یک کار تولیدی در کنار دیگر کار‌ها انجام دهم. این تصمیم دقیقاً در دوران جنگ گرفته شد و من پروانه تولید تیوب‌های آلومینیومی را که برای مصرف چسب و غیره است، در منطقه صنعتی مورچه خورت اصفهان گرفتم. کار بسیارسختی بود چرا که در آن منطقه هیچ‌کس نبود. زمان جنگ هم بود و تامین مصالح و مواد برای ساخت کارخانه بسیار مشکل بود. برای تهیه هر کدام از مصالح ساختمانی باید به وزارت صنایع به اصفهان می‌رفتیم و حواله سیمان، آجر و… می‌گرفتیم. گاهی سه روز در هفته از ساعت 7صبح کنار درِ ورودی وزارت صنایع بودم. بار‌ها هواپیما‌های عراقی که برای بمباران کردن پالایشگاه اصفهان پرواز کردند از بالای سرم رد می‌شدند. با همه این سختی‌ها کارخانه را راه انداختم. نام کارخانه شرکت تولیدی تیوب آلومینیوم منطقه صنعتی مورچه خورت اصفهان شد و ۳۳ سال است که مشغول به فعالیت است.

فعالیت کارخانه در دوره‌ای متوقف شد؛ دلایل این توقف چه بود؟

در دوران ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد خیلی زیان کردیم اما هیچ نیرویی را تعدیل نکردیم. آن‌ها را نگاه داشتم و با سپردن کار‌هایی مانند رنگ کردن ساختمان و امور جانبی دیگر مشغول کردم تا تعدیل نشوند. علت زیان دیدن کار‌های تولیدی هم این بود که آقای احمدی‌نژاد در‌های کشور را به روی چین باز کرد و اجناس چینی به بازار ایران سرازیرشد. نزدیک به دو سال فعالیت کارخانه متوقف شد و خیلی‌ها نمی‌دانستند که دلیل این توقف چیست.

در آن دوران میلیون‌ها تیوب وارد کردند و زمانی که به دست مشتری رسید و پر شد متوجه شدند که مواد داخل تیوب از سوراخ‌ها بیرون می‌زند. مشخص شد که تیوب‌های وارد شده سوراخ‌های سوزنی داشت. غافل از اینکه تیوب آلومینیومی کالایی است که تا زمانی که داخلش پر نشود نمی‌توان فهمید که سالم است یا نه.

زمانی که من کارخانه را تاسیس کردم پیش‌بینی می‌کردم چهار خط تولید داشته باشیم و به همین منظور سالنی با ظرفیت چهار خط تولید ساختم. اما در این ایام مجبور شده‌ایم شیفت‌ها را روی یک شیفت نگه داریم تا سفارش داشته باشیم. به کارگران هم گفته‌ایم که روزی ۳ تا ۴ ساعت در کارخانه حضور داشته باشند. به این صورت هم کارگران حقوق‌شان را می‌گیرند و هم به آن‌ها هم کمک مالی می‌شود. برای تولید هر تیوب سال 1398 یک تومان می‌دادیم و برای سال 1399، ۲ تومان کردیم. مضاف بر این پارسال ماهانه 2 میلیون تومان به مسئولان کارخانه دادیم که علاوه بر حقوق کارگران و حق مسکن و اولاد و… بین کارگران تقسیم کند. البته ما بی‌حساب این کار را نمی‌کنیم چرا که معتقدم کارمند و کارگری که کار می‌کند باید فکرش آزاد باشد. کارگر نباید به فکر بدهکاری و قسط‌های خود باشد. چون این فکر کردن‌ها و استرس‌ها، زیان بیشتری برای کار و کارخانه دارد. دلیلش این است که همه ماشین‌آلات شرکت آلمانی است. کافی است که کارگر یک اشتباه کوچک کند و قطعه‌ای بشکند. در آن صورت باید حقوق ۴ سال همان کارگر را با دلار ۲۵ هزار تومان برای تهیه آن قطعه بپردازم.

 بنابر این ما روشی داریم که افرادی که در کارخانه و دفتر کار می‌کنند، فکرشان از نظر هزینه زندگی راحت باشد. شاید همین هزینه‌ها در سال برای ما زیاد باشد اما در انتها برای ما سود دارد. این روز‌ها به لطف خدا کارخانه به کار و فعالیت خود ادامه می‌دهد و منتظریم تا سرنوشت واردات مشخص شود.

برگردیم به مباحث پیرامون صنف و اتحادیه. نظرتان درمورد استفاده کردن از تجربیات پیشکسوتان اصناف چیست؟

سال‌ها پیش به خبرنگاری که از روزنامه‌ای به اینجا آمده بود گفتم که مسئولان باید به اشخاص باتجربه و پیشکسوت توجه بیشتری کنند.

همین حالا هم معتقدم افرادی که در گمرک نشسته و گمرکات قطعات را تعیین می‌کنند با افرادی که در هر صنف هستند و کشورشان را دوست دارند، بیایند و به عنوان مشاور حرف بزنند و هم‌فکری کنند. اگر این اتفاق بیفتد نیازی به صادر شدن بخشنامه‌ها و تغییرمداوم آن‌ها نیست.

شما از قدیمی‌های این حوزه هستید. از گذشته‌ خانوادگی‌تان برای ما بگویید. اصلیت شما به کجا برمی‌گردد؟

پدربزرگم «حاج ابوالقاسم صراف» در اصفهان صراف‌خانه داشتند. در آن دوران در ایران پول وجود نداشت و با «پته» کار می‌کردند و در سراسر ایران دو نفر بودند که پته‌هایشان مورد قبول بود که یکی از آن‌ها پدربزرگ من بود؛ بنابراین خانواده ما در این کار تجربه ۲۰۰ ساله دارد.

اصلیت ما اصفهانی است. اما من در تهران به دنیا آمده‌ام و مانند پدر و پدربزرگ و هر تاجر دیگری همیشه عاشق کشورمان بوده و به فکر آبرو و حیثیت‌مان بوده‌ایم. من سال‌ها خارج از کشور زندگی کرده‌ام اما به خارجی‌ها علاقه ندارم. اگر علاقه داشتم در خارج می‌ماندم و به ایران برنمی‌گشتم. متاسفانه با تمام رفتار‌هایی که با ما شد باز هم ترجیح دادیم که در مملکت خودمان بمانیم. من در خارج امکانات زیادی دارم اما هرگز به هیچ خارجی اجازه نمی‌دهم کاری را به من دیکته کند.

اگردر آمریکا به یک مجموعه تقاضای کار دهید، برگه و مدرک فارغ‌التحصیلی لیسانس، فوق لیسانس یا دکترا و مدارک را می‌خوانند و کنار می‌گذارند و رزومه کاری می‌خواهند چراکه کسی نمی‌خواهد هزینه تجربه کردن افراد را قبول کند. متاسفانه در ایران این‌طور نیست. در هر صنفی افرادی هستند که نمی‌توانیم منکر تجربه‌شان شویم؛ لااقل بیایند و نظر آن‌ها را بپرسند.

البته شکی نداریم که مملکت تحت فشار است اما می‌توان با کمک همین افراد در اصناف که در خانه‌های‌شان نشسته‌اند، مشکلات را حل کرد؛ اما متاسفانه این اتفاق نمی‌افتد.

آقای چهارسوقی وضعیت امروز اتحادیه را چطور ارزیابی می‌کنید؟

واقعیت این است که در اتحادیه مهره‌ها چیده شده‌اند. به اعتقاد من «غلامحسین حمزه‌ای» از ۵۰ سال پیش در اتحادیه حضور داشت و فرد بسیار درستکاری است. او هر کاری از دستش بر بیاید برای همه آدم‌ها انجام می‌دهد و برای همه بدون توقع کارمی‌کند. به این صورت که هر کسی به اتحادیه برود و مشکلی داشته باشد، فارغ از اینکه مشکل مربوط به دارایی یا اتاق اصناف یا هرجای دیگر باشد با حسن نیت پیگیری می‌کند و می‌توان روی او حساب کرد. آقای بخشی‌زاده هم که متاسفانه کسالت دارند.

آیا پیشنهاد یا انتقادی به عملکرد اتحادیه دارید؟

 بله. سال‌ها پیش آقای بخشی‌زاده به محل کار من تشریف آوردند. گفتم بزرگ‌ترین اشکالی که الان در سیستم شما وجود دارد این است که مسئولیت واحد‌های صنفی را به عهده نمی‌گیرید. البته ایشان گفتند که ما برای کار‌های‌مان بخشنامه داریم. عرض کردم اگر در خیابانی مغازه‌ای باز شد و کسی مراجعه کرد و گفت ۵۰ قلم جنس می‌خواهم و پولش را فردا یا ماه دیگر می‌دهم، اتحادیه باید بداند که وضعیت پروانه‌ای که در واحد نصب شده چگونه است؟ شاید هم صبح بیایند و ببینند که مغازه را جمع کرده و بفهمند که مغازه استیجاری بوده است.

به نظرشما بعد از انقلاب دراتحادیه چه کار مثبتی انجام شده است؟

به اعتقاد من اتحادیه در چارچوبی که به آن‌ها ابلاغ شده کار کرده است. مهم‌ترینش صحه گذاشتن بر کار واحد‌هایی است که برای گرفتن پروانه پول می‌دهند و متأسفانه گاهی برای‌شان مشکل‌زا می‌شود.

آیا انتظاراتی که از اتحادیه داشتید بعد از انقلاب برآورده شد؟ اگر برآورده شد، تا چه میزان راضی هستید؟

رضایت عمل اتحادیه مربوط به واحد‌هایی است که از طریق مشاغل دارایی پرونده دارند؛ ولی این را می‌دانم که آقای حمزه‌ای برای حل مشکلات اعضای صنف در دارایی، شهرداری، پسماند و… پیگیری‌های زیادی کرده است.

آیا برای هیئت‌مدیره جدید پیشنهادی دارید؟

 کسانی که برای هیئت‌مدیره ثبت‌نام کرده‌اند، از نظر افراد صنف شناخته شده‌اند. از افراد جدیدی که می‌خواهند وارد اتحادیه شوند کسی را نمی‌شناسم اما می‌دانم که رئیس اتحادیه عوض خواهد شد. شنیده‌ام که آقای نیک‌آیین برای صنف لوازم یدکی هم کاندیدا شده‌اند. اگر نیک‌آیین رئیس اتحادیه شود، بسیار خوشحال می‌شوم. چون فردی خوش‌نیت و سازنده و فردی بی‌توقع است و فقط دوست دارد که کار انجام دهد. آقای حمزه‌ای از نظر رده‌بندی امکان دارد انتخاب نشود. ولی آقای نیک‌آیین می‌تواند و امیدوارم انتخاب شود. از آقای حمزه‌ای هم خواستم اگر آقای نیک‌آیین انتخاب شد شما در کنارش بمانید و مشاوره بدهید. چون هر دو آدم‌های دلسوزی هستند و به فکر میز و مقام نیستند. به اعتقاد من آقای نیک‌آیین فرد بسیار مثبتی است و به نظر من صد درصد رای خواهد آورد.

تحلیل شما از بازار لوازم یدکی درحال حاضر چیست؟

 در حال حاضر در بازار افرادی هستند که مغازه دارند و تامین‌کنندگان اصلی قطعات لوازم یدکی محسوب می‌شوند. به اعتقاد من این افراد در درجه اول باید امنیت شغلی داشته باشند. من در گذشته ۳۶۰ کارمند داشتم. چندین شرکت را هم‌زمان اداره می‌کردم. در حال حاضر سیستم‌های کاری باید درست شود. اصلا قابل قبول نیست که فردی جنسی را وارد کند و چهارماه در گمرک بماند تا ترخیص شود. درحالی‌که این کار فقط در ۴۸ ساعت انجام می‌شود.

کاش مسئولان مملکت به تجربه اشخاص در هر صنفی که هستند بها بدهند و سیستم‌های کنترلی شدید را بردارند. چون زمانی که تجارت آزاد باشد، رقابت به وجود می‌آید. زمانی که رقابت ایجاد شد، قیمت‌ها متعادل می‌شود. از طرفی مقررات واردات و صادرات باید درست شود. در آن صورت است که به تعزیرات نیاز نخواهیم داشت؛ چرا که واردکنندگان می‌دانند بازار به چه قطعاتی نیاز دارد، آن را به راحتی وارد می‌کنند و در بازار کسری و کمبودی وجود نخواهد داشت. فقط این را می‌دانم که شرایط حاضر مسیر درستی برای تجارت نیست.

در پایان برای‌مان خاطره‌ای از زمان کودکی بگویید؟

منزل پدری من در خیابان کارگر پشت پمپ‌بنزین بود که در حال حاضر به درمانگاهی برای افراد نیازمند اختصاص داده شده است. پدر من «محمدحسن چهارسوقی» در کار چوب بود و دفترش روبه‌روی خانه در طرف دیگر خیابان بود. آن روز‌ها مرحوم مشهدی‌عباس میراب، نیمه‌های شب می‌آمد و مسیر آب را در جوی می‌بست و آب در آب‌انبار‌ها ذخیره می‌شد. بعد با تلمبه زدن کوزه‌های آب پُر می‌شد. مادرم آن را می‌جوشاند تا اهل خانه بتوانند آب بخورند؛ اما افرادی که در حال حاضر سمت‌های اجرایی دارند، شیر آب را باز کردند و دیدند که آب داخل لوله‌ها هست و نمی‌دانند که در گذشته چگونه آب به دست می‌آمد.

توصیه‌ای به جوانانی که تازه در بازار به کسب‌وکار مشغول شده‌اند دارید؟

من هیچ‌وقت در عمرم کار امروز را به فردا نینداختم. محال بود این کار را بکنم. حتی وقتی که ۲۰ ساله بودم هم کارم به فردا نمی‌افتاد. چون فکر می‌کردم که شاید فردا نباشم.

حسین چهارسوقی متولد ۲۸ آذر ۱۳۲۱ و ۷۹ ساله است. یک پسر و یک دختر دارد که بیش از ۴۰ سال است در آمریکا زندگی می‌کنند.

فهرست مطالب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *