اما با گذشت زمان و تنگتر شدن محاصره اقتصادی از طریق تحریمها، کشور ما متوجه خواهد شد که راهحلهای مقطعی، دردی از ما دوا نکرده و عمق جراحات ما را به کام مرگ کشانده است.
شکی نیست که مافیای این حوزه با خیالی راحت مشغول فعالیتهای خود هستند و دیدن رد پای آنها به چشم بصیرت و علم غیب نیازی ندارد. در سالهای گذشته افرادی در داخل کشور بودند که با وجود شرایط بحرانی اقتصاد به موفقیتهایی در زمینه تولید قطعات خودرو دست یافتند، اما مافیای خودرو به بهانههای مختلف مانند نداشتن گواهینامه جهانی و نداشتن استاندارد معتبر، اجازه داخلیسازی به آنها نداد. سالهاست که مافیای واردات قطعات خودرو، تخریب این صنعت در داخل ایران را پشت استانداردهای شرکتهای چینی مخفی میکند.
اما در واقع تعیین استاندارد قطعاتی مانند فرمان برقی، ایربگ و… بر عهده چه نهادی در کشور است؟
یکی از ایراداتی که به سیاستگذاران ما در این حوزه وارد میشود این است که باید بستری فراهم شود تا شرکتهای دانشبنیان بتوانند با واحدهای تولیدی رابطه مناسبی برقرار کنند که به یک تولید با کیفیت منتهی شود.
بومیسازی قطعات خودرو یعنی کوتاه شدن دست مافیای خودرو و عدم نظارت سازمانهای مربوطه باعث شده تا مافیای قطعات خودرو در ایران به راحتی قطعات چینی را وارد و در داخل کشور مونتاژ کرده و سپس با لیبل شرکتهای دانشبنیان ایرانی روانه بازار کنند. چرا که شرکتهای دانشبنیان طبق قانون از پرداخت مالیات معاف هستند و سوءاستفاده از این قانون، سود باورنکردنی برای مافیای خودرو ایجاد میکند. این در حالی است که یک تولیدی کوچک در داخل کشور باید برای تولید یک قطعه هزاران فیلتر اداری را عبور کند تا بتواند فعالیت خود را آغاز کرده و از درآمد احتمالی خود مالیاتهای قطعی و از پیش تعیینشده را نیز بپردازد. این همان بخشی از تولید است که امروز 13 درصد بازار را در اختیار دارد و تازه قرار است از سوی اتحادیه صنف تولیدکنندگان و فروشندگان لوازم یدکی خودرو و ماشینآلات تهران ساماندهی شود.
توسعهیافتگی با تولید
به طور معمول در گروههای صنایع مهم (زنجیرههای عمودی و افقی) فرآیند زیر باید طی شود تا کشوری توسعه یابد:
- ورود تکنولوژی
شاید اگر به جای واردات قطعات خودرو، تکنولوژی ساخت آنها به کشور وارد میشد، مافیای خودرو وجهه مورد قبولی به خود میگرفت و یک سود دوطرفه ایجاد میشد. - هضم و جذب تکنولوژی
- تغییر در تکنولوژی
- ایجاد تکنولوژی
برای شناسایی صنایع پیشرو باید اتاق فکری شامل مدیران اجرایی متخصص، اساتید و صاحبنظران در زمینه توسعه (رشتههای اقتصاد، مدیریت، جامعهشناسی و…) تشکیل شده و بر مبنای مزیتهای کشور، برنامه توسعه حداقل 30 و حداکثر 60 ساله تدوین شود. در این برنامه باید مراودات بینالمللی پیشبینی شده و در بالاترین سطح نظام تدوین گردد و همه سطوح و دولتها به آن پایبند باشند. متأسفانه در ایران با وجود 70 سال نظام برنامهریزی، چنین برنامه مدونی تاکنون تصویب و به مرحله اجرا نرسیده و بیشتر دولتها بدون داشتن یک برنامه مدون و توسعهای، یا بهطور سلیقهای یا با روزمرگی کشور را اداره کردهاند.
برای مثال، صنعت خودروسازی ایران علیرغم حیات 60 ساله، هنوز در خم یک کوچه است؛ زیرا اولاً هیچ مطالعه کارشناسی و اولیه روی این صنعت صورت نگرفته که آیا ما در تولید آن مزیت خواهیم داشت یا خیر. ثانیاً این صنعت فقط توانسته مرحله ورود تکنولوژی را طی کند که در سالهای اخیر حتی این تکنولوژی برتر نبوده و سهواً (یا عمداً) تکنولوژی چند سال قبل را وارد کردهاند.
صنعت قطعهسازی که وظیفه مرحله دوم (هضم تکنولوژی) را به عهده دارد، در سالهای اخیر با بهرهگیری از ماشینآلات مستهلک تولیداتی با کیفیت پایین داشته است، به طوری که تولید مونتاژ اولیه خودرو با کیفیتتر بوده است.
همچنین سفارش قطعات (عمدتاً به چین) باعث رونق قطعهسازی در خارج از کشور شده و وابستگی ارزی را به کشور تحمیل کرده است، به طوری که با تحریمهای اخیر، تولید خودرو دچار مشکل شده است. همچنین حمایت و مدیریت دولتی بر این صنعت سایه افکنده و عدم تعامل مناسب با خارج از کشور، پویایی این صنعت را گرفته و باعث شده این صنعت نتواند روی پای خود بایستد و صادراتمحور گردد.
در نهایت اینکه از 4 مرحله توسعه، ما حداکثر توانستهایم دو مرحله را آن هم بهطور نیمبند طی کنیم و برنامههای مدون برای تغییر این شرایط نداریم، چرا که دچار روزمرگی شدهایم.