پاسخ منفی است به این دلیل که گذار از سطح مصرف بالا به سطح مصرف پایین انرژی منوط به تحقق دست کم دو موضوع است:
۱) بهبود و ارتقای سطح فناوری
۲) ایجاد نظام انگیزشی برای صرفهجویی انرژی از طریق افزایش قیمت.
در حال حاضر فناوریهایی که در ساختمان، وسایل خانه، خودرو و صنایع به کار میرود قدیمی است و تداوم استفاده از این فناوریها انرژی زیادی را طلب میکند. تا زمانی که این فناوریهای قدیم و غیربهینه به لحاظ مصرف انرژی با فناوریهای جدید که مصرف انرژی بهینهای دارند جایگزین نشوند، کاهش سطح مصرف انرژی بسیار دشوار است.
مثلا برای مصرف کمتر انرژی برای سرمایش و گرمایش لازم است دست کم پنجره خانهها دوجداره شود. هزینه این تغییر برای برخی خانوارها گزاف است و انجام آن زمانبر. در عین حال دسترسی به فناوریهای جدید که مصرف انرژی کمی دارد خصوصا در صنایع نیازمند رفع تحریم و برقراری مراودات تجاری با کشورهای دارای فناوری روز است. تحقق این امر نیز امری زمانبر است و کاری نیست که بتوان به سرعت آن را انجام داد.
نکته دوم این است که باید انگیزه حرکت از وضع موجود را که تعادل نامیمونی است به وضع مطلوب که تعادل میمونی است فراهم کرد. این امر چگونه ممکن میشود؟ باید قیمت حاملهای انرژی را افزایش داد تا انگیزه این گذار فراهم شود.
طبیعتا مقاومت در برابر این امر زیاد است و اشتباه در تاکتیک میتواند به بحرانهایی مثل آبان ۱۳۹۸ بینجامد. بنابراین اصلا معلوم نیست که نظام سیاسی حاضر به قبول تغییر در وضع موجود شود. البته روشن است که ایدههایی مثل اعطای سهمیه انرژی به هر فرد و ایجاد بازار برای مبادله این سهمیه راهکارهایی است که میتواند به تدریج راه گذار کمهزینه به سمت تعادل بهتر را فراهم کند.
در مجموع نباید تصور کرد که یک پول بزرگ معطل جایی افتاده و کافی است دست دراز کنیم تا آن را توزیع کنیم، بلکه باید مساله را این گونه ببینیم که یک شکل از تخصیص غیربهینه منابع وجود دارد که آشکارا زیانبار است و هزینه فرصت بالایی دارد.
اگر بتوان منابع را بازتخصیص بهتری داد فرصت بهبود وضعیت معیشتی برای بخش بزرگی از جامعه فراهم میشود