مروری کوتاه بر تصادفات رانندگی در ایران و جهان
ماجرای اتومبیل قرمز رنگی که نفرین شده بود
اولین قربانی تصادف در ایران که بود؟
باورتان میشود یک اتومبیل زیبا و لوکس باعث قتل و کشته شدن بیش از20 میلیون نفرشود؟
شاید کسی نمیدانست روز 28 ژوئن 1914 حادثه مرگباری درانتظاراتومبیل قرمزرنگی باشد؛که “آرشیدوک فرانتس فردیناند” ولیعهد اتریش وهمسرش “دوشس هونبورگ” راحمل میکرد.
آن روز دو نفر ازاعضای خانواده سلطنتی اتریش به همراه 4 نفراز اعضای گارد سلطنتی درحال گردش در خیابانهای شهر”سارایو” درصربستان بودند که اتفاق مرگباری افتاد و بهانه شروع جنگ جهانی اول شد.
علی آقا و تاکسی زرد زهوار در رفتهاش
به زمین و زمان لعنت می فرستادم؛ فاصله محل کارم تا خانه زیاد نیست؛ فقط کافی بود نیم ساعت در تاکسی پیرمرد بنشینم تا به سید خندان برسم.علی آقا راننده خطی میدان ولیعصر و سید خندان بود و من درطول ۵ سال کار کردن در دفتر روزنامه، انگارعادت کرده بودم که عصرها در پژو زرد رنگ روی صندلیهای زهوار
در رفته اش بنشینم تا به مقصد برسم.
علی آقا70 ساله به نظرمیرسید و همیشه درمسیر، رادیو جوان گوش میداد. بعضی اوقات که به قول خودش دنیا با او سر لج نداشت برای مسافرها ازایام قدیم میگفت.
ازماشینهایی که چراغهایشان با کاربیت روشن میشد؛ از دوران کمک شوفر بودنش میگفت تا میرسید به گرانی خانه و ماشین و میوه و اینکه مجبور است با هفتاد سال سن برای خرجی خانهاش از خروس خوان صبح تا شغالخوان غروب پشت فرمان بنشیند، دنده عوض کند و سر پول خُرد با مسافران سرو کله بزند؛ البته با این حال شاکر بود و مرتب خدا را شکرمیکرد.
خوب به خاطر دارم؛ یک روز سرد زمستان بود که باران میبارید و من میخواستم ازمحل کارم به خانه بروم. روزهای بارانی و برفی تعداد مسافران منتظر دورمیدان ولیعصرخیلی زیادمی شد. زیر آن باران چشم میچرخاندم تا بلکه علی آقا با لبخند گرمش صدایم کند. در تاکسی زرد رنگش که خودش اسمش را «ماشین مش ممدلی» گذاشته بود؛ سوار شوم. اما خبری ازعلی آقا نبود.
آن روز درصندلی عقب آژانس از ترافیک سنگین به دلیل بارش چند قطره باران، به زمین و زمان لعنت میفرستادم. صدای آژیر آمبولانس که در ترافیک مانده بود بلندترمیشد و رانندگان حتی سعی نمیکردند راه را برایش باز کنند. آرزو میکردم ای کاش آمبولانسها وماشینهای امدادی دنده هوایی داشتند یا مثل هواپیما بال داشتند ومیتوانستند پرواز کنند وسریعتر مریض را به بیمارستان برسانند.
اما نمیدانستم دلیل ترافیک تصادف راننده تاکسی با اتوبوس شرکت واحد بود و آمبولانس آژیر میکشید تا علی آقا که پشت فرمان تاکسی زرد رنگش سکته کرده بود. را به بیمارستان برساند.
به این فکرمیکردم تا امروز چند میلیون نفرجان خود در این قوطی چهارپا از دست دادهاند.
قربانیان خودرو بیش از بمب اتمی هیروشیما بود!
در جایی خوانده بودم که از سال ۱۹۶۲ تا ۱۹۶۴ قربانیان سوانح رانندگی در فرانسه ۵۵ هزار و ۹۴۹ نفر بود؛ درسه ماه اول سال ۱۹۶۷، هزار نفر زن و مرد و کودک قربانی حوادث وسایل نقلیه شده و ۶۰ هزار نفر نیز مجروح شده بودند.
در سال ۱۹۶۷، ۱۵ هزار نفر مقتول و ۳۰۰ هزار نفر مجروح را پیشبینی کرده بودند به طوری که سالنامه دنیا درسال ۱۳۴۶ در این باره مطلبی منتشر کرد.با عنوان” در10 سال اخیر در فرانسه اتومبیل بیش از بمب اتمی هیروشیما کشتار کرده است”
قربانیان این ماشین آهنی چهار پا، تنها مربوط به بلاد فرنگ نیست.در کشورمان هم هر روز چندین نفرجان خود را درحوادث رانندگی از دست میدهند و خانوادهها را داغدار میکنند.
از سال ۱۳۳۰ تا سال ۱۳۳۸ به جز اتومبیلهای نیروی مسلح، ۶۴ هزار و ۱۲۶ دستگاه اتومبیل در کشور وجود داشت.
تلفات رانندگی درسال 1337 در ایران ۱۷۰ نفر اعلام شد. با یک تناسب ساده و با توجه به تعداد خودروهایی که درحال حاضر در کشور وجود دارد میتوان آمار تلفات رانندگی را تخمین زد.
اولین قربانی تصادف در ایران که بود؟
آیا نام “درویش خان” نوازنده تار را شنیدهاید؟
بسیاری از افراد “غلامحسین درویش”معروف به “درویش خان” را “پدر تار ایران” می نامند؛ اما سرنوشت برایش یک ویژگی دیگر هم در نظر گرفته بود.قرار بود که اولین قربانی تصادف درکشور باشد.
شب چهارشنبه دوم آذرسال 1305 در حالی که سوار درشکه بود درخیابان امیریه سرپل امیربهادر با اتومبیلی تصادف کرد. درجریان این تصادف متاسفانه درشکه واژگون شد و”درویش خان” به بیرون پرتاب شد.سرش با جدول جوی کنارخیابان برخورد کرد و دچارضربه مغزی شد.
زمانی که وی دراثر تصادف درگذشت روزنامهها نوشتند تار مُرد.
اتومبیلهای قدیم بسیارمحکم بودند!
از جمله تصادفات مهم رانندگی، می توان به تصادف اتومبیل وزیر پست و تلگراف در سال ۱۳۰۵ اشاره کرد.البته گویا بدنه اتومبیلهای آن دوران بسیارمحکم بودند چون آقای وزیر درخیابان سرچشمه با تیرچراغ برق تصادف کرد اما او و راننده آسیب ندیدند.
ماجرای اتومبیلی که نفرین شده بود!
اگر اهل خواندن قصه و افسانه باشید میدانید که جادوگران و شخصیتهای بد داستان معمولاً سنگهای قیمتی یا جواهرات را نفرین و جادو میکردند و به شخصیتی که معمولا مهربان و ساده بود میدادند تا زندگیاش را سیاه و تار میکردند.
از پایانخوش و شکستن طلسم ونفرین توسط شاهزادگان جوان در قصهها که بگذریم باید بگویم تنها جواهرات و سنگهای قیمتی شوم و بدیمن نیستند، بلکه اتومبیل هم میتواند نفرین شده باشد!
دقیقا مثل اتومبیل ولیعهد اتریش که برای نخستین بار به همراه همسرش به قصد مسافرت به “سارایو” سوار این اتومبیل شد اما به محض وارد شدن به شهر، نارنجکی از میان مردم به سمت اتومبیل پرتاب شد و پس از برخورد با بدنه آن به خیابان افتاد و منفجر شد.
در این انفجار چهار نفر از سواران نیزمجروح شدند اما از راننده خواسته شد که همچنان به راه خود ادامه دهد.راننده بخت برگشته وارد کوچه بن بست شد و جوانی صرب تباردر آنجا خود را روی اتومبیل انداخت و با اسلحه کمری خود مسافران را به قتل رساند وهمین حادثه سرآغاز و باعث جنگ جهانی اول شد.
برکناری از کار!
پس از این واقعه “ژنرال پوتیورک” فرمانده سپاه پنجم کشور اتریش یک ماه قبل از شروع جنگ جهانی، کاخ فرماندارشهر”سارایو” را اشغال و اتومبیل ولیعهد را تصاحب میکند.اما دیری نمیگذرد که ازکار برکنارمیشود.
سکته قلبی پشت فرمان اتومبیل !
اتومبیل نفرین شده به سرباز جوانی وابسته به ستاد ارتش اتریش میرسد؛ جالب آنجاست که نفرین این اتومبیل دامن او را هم میگیرد و پس از ۸ روز در حال حرکت مانند علی آقا دچار سکته قلبی میشود و اتومبیلش با سرعت زیادی به 2 رهگذر برخورد کرده و آنان را میکُشد پس از برخورد با دیوارمتوقف میشود. باز هم جالب آنجاست که در این حادثه اتومبیل دچار آسیب زیادی نمیشود.
قطع بازوی چپ؛ سرنوشت فرماندار یوگسلاوی
این اتومبیل پس از پایان جنگ به دست فرمانداریوگسلاوی افتاد که درمدت چهار ماه 4 حادثه مختلف برایش اتفاق افتاد. درآخرین اتفاق فرماندار یوگسلاوی بازوی راست خود را از دست داد و سریعاً دستور داد اتومبیل را اوراق کنند اما کسی این کار را انجام نداد.
مبارزه با خرافات، جان آقای دکتر را گرفت
از آنجایی که داستان نحسی اتومبیل درهمه جا پیچده بود، پزشکی به نام “سریک” که مخالف خرافات و نحسی بود برای اینکه به مردم ثابت کند داستانهایی که راجع به این اتومبیل میگویند زاییده تخیلات خودشان است اتومبیل را خریداری میکند اما 6 ماه بعد اتومبیل واژگون شده درکنار جاده پیدا میشود که جسد غرقه به خون دکتر در داخل آن بوده. این در حالی است که بازهم به اتومبیل آسیبی نرسیده بود.
خودکشی جواهر فروش
همسر پزشک از ترس اینکه نفرین اتومبیل دامنش را بگیرد؛ بلافاصله بدون اینکه سوار اتومبیل شود آن را به جواهر فروش پولدار و ثروتمندی میفروشد. جالب اینجاست که این جواهر فروش یک سال پس از خرید این خودرو خودکشی میکند.
کم شدن مشتری
باردیگر، یک پزشک این خودروی نفرین شده را میخرد و از روزی که سوار آن میشود مشتریانش کم میشوند و دیگر به او مراجعه نمی کنند؛ اما پیش ازاین که اتفاقی برایش بیفتد این خودرو را میفروشد.
ورزشکارسوئیسی مقتول بعدی!
خودروی نفرین شده به یک ورزشکار یعنی راننده مسابقات اتومبیلرانی فروخته میشود؛ اما پس از مدتی بر اثر یک حادثه بسیارساده اماعجیب کشته میشود.
تغییررنگ!
آخرین مالک این اتومبیل “تیبرهرشفیدا” بود که رنگ قرمز این اتومبیل را به آبی تغییرداد با این تصورکه با این اقدام بدیمنی و نحسی را از این اتومبیل دورکند. یک روز که به همراه4 نفر از دوستان به مراسم عروسی میرفتند در بین راه تصادف کرده و هر ۵ نفرسرنشینان این خودرو از بین میروند. پس از آن گویا ماموریت این اتومبیل به پایان رسید و دولت اتریش آن را خرید و در”موزه شهر وین” گذاشت تا عموم مردم و توریستها بتوانند این اتومبیل که باعث جنگ جهانی اول شد و جان بسیاری را گرفت از نزدیک ببینند.