روزنامه جمهوری اسلامی : خطر طالبان برای منطقه را حتی در این دو نوع تروریسم نیز نباید محدود دانست. پراکندن تفکر خطرناک تکفیری در منطقه و گردنکشی در برابر قوانین و معاهدات بینالمللی، خطر بزرگتری است که باید آن را برای مسموم شدن تمام منطقه جدی دانست.
این روزنامه در سرمقاله امروز خود نوشت: در اولین ماه از سومین سال سلطه گروه تروریستی طالبان بر افغانستان، هر روز که میگذرد بخش تازهای از کارنامه سیاه حکومت خودخوانده این گروه برملا میشود.
تازهترین بخش از این کارنامه ننگین، افزایش ۱۲ درصدی نوع صنعتی شده مواد مخدر در افغانستان تحت سلطه طالبان است. اصل تولید تریاک در دو سال سلطه طالبان بر افغانستان چندین برابر شده و حالا گزارشهای رسمی موسسات بینالمللی از افزایش چشمگیر تولید نوع صنعتی شده مواد مخدر نیز منتشر شده است.
دفتر مبارزه با مواد مخدر و جرایم سازمان ملل متحد در گزارشی با عنوان «دولت غیرقانونی متامفتامین در افغانستان»، از سرعت سرسامآور تولید و قاچاق این نوع مواد مخدر در افغانستان خبر داده است. در این گزارش آمده است: مقدار سالانه متامفتامین کشف شده در افغانستان و کشورهای همسایه در پنج سال اخیر ۱۲ درصد افزایش یافته است. علاوه بر این، دفتر مبارزه با مواد مخدر و جرایم سازمان ملل متحد گفته است که منشا متامفتامین کشف شده از کشورهای همسایه نیز افغانستان بوده است. این دفتر افزوده تولید متامفتامین در افغانستان «یک تهدید فزاینده» برای جهان است.
تولید متامفتامین در افغانستان عمدتاً وابسته به گیاهی موسوم به «افدرا» است. این گیاه به صورت صحرایی میروید و در بخشهایی از افغانستان به وفور یافت میشود اما تولید این نوع مواد مخدر، تنها وابسته گیاه افدرا نیست و با استفاده از پیشسازهای صنعتی آن که به راحتی قابل دسترس است، نیز تولید میشود.این واقعیت تلخ نشان میدهد گروه تروریستی طالبان در حالی که تلاش میکند چهره خود را با شعارهای ظاهرپسندی مانند فاصله گرفتن از خشونت و داشتن اراده جدی برای برخورداری از رابطه مسالمتآمیز با تمام کشورها در سطح بینالمللی، در قالب یک چهره غیرتروریستی نشان دهد، علاوه بر استفاده از سلاح و تهدید و خشونت و ترور برای بقاء خود، به مواد مخدر نیز به عنوان سلاح دیگری که میتواند بودجه حکومت خودخواندهاش را تامین کند متوسل میشود. نکته بسیار مهم اینست که استفاده از روش صنعتی برای تولید مواد مخدر نوع صنعتی یک ترفند برای پولسازی است که در بطن خود نوعی تروریسم مواد مخدر را دارد. به عبارت روشنتر، حکومت خودخوانده طالبان علاوه بر تروریسم مصطلح از تروریسم مواد مخدر نیز برای ادامه حیات خود بهره برداری میکند. بدین ترتیب، باید به هشدارهای بینالمللی درباره حکومت خودخوانده طالبان بر افغانستان که این کشور را به کانون تروریسم مصطلح در منطقه تبدیل کرده، این هشدار را نیز افزود که افغانستان با سلطه طالبان به کانون تروریسم مواد مخدر نیز تبدیل شده و از این ناحیه نیز ملتهای منطقه در معرض خطر جدی قرار دارند.
در عین حال، خطر طالبان برای منطقه را حتی در این دو نوع تروریسم نیز نباید محدود دانست. پراکندن تفکر خطرناک تکفیری در منطقه و گردنکشی در برابر قوانین و معاهدات بینالمللی، خطر بزرگتری است که باید آن را برای مسموم شدن تمام منطقه جدی دانست. اینکه حکومت خودخوانده طالبان حتی با دولت پاکستان که حامی این گروه برای رسیدن به قدرت بود نیز درگیر شده، نشان دهنده جدی بودن این خطر است. ایران نیز از جنبههای مختلف اکنون دچار عوارض سلطه طالبان بر افغنستان است که ناامنی در مرزها، ایجاد مشکلات تروریستی متعدد در چند شهر و امتناع از تحویل حقابه ایران از هیرمند ازجمله آنهاست. جمهوری اسلامی ایران اقتدار لازم را برای احقاق حقوق خود دارد ولی ملاحظاتی که برای حفاظت از آرامش در منطقه دارد مانع برخورد سریع با طالبان برای وادار ساختن این گروه به انجام تعهد ۱۳۵۱ مرتبط با حقابه هیرمند است. در عین حال، مردم شرق کشور نمیتوانند بیآبی را برای همیشه تحمل کنند و کشور نیز نباید به یک حکومت خودخوانده متکی به تروریسم اجازه گردنکشی بدهد. احقاق حقابه ایران و تامین امنیت مرزها و جلوگیری از سرایت عوارض منفی سلطه طالبان بر افغانستان از راههای سیاسی نیز قابل دسترسی است که مسئولان جمهوری اسلامی ایران باید برای تحقق آن ارادهای جدی نشان دهند.