حکمرانی یعنی قاعده مندی و صیانت از قواعد تا ملک و ملت قوام داشته باشد. از حکومت ها انتظار می رود قانون و مقررات عادلانه و قابل اجرا تدوین کنند. به بهترین و کاملترین وجه اطلاع رسانی و اجرا کنند. با متخلفین به گونه ای بازدارنده برخورد کنند.
اما شاهدیم در تدوین و اجرای مقررات کاری شده است که مراحل ثبت سفارش، تامین، تخصیص، انتقال ارز و پس از آن تحویل، بارگیری، حمل، ورود به گمرک و خروج از آن، انتقال به مقصد، انبار و فروش کالا آن قدر فرسایشی، نفس گیر و پیچیده شده است که عملاً بازار ملتهب، پرریسک و مساعد برای سوء استفاده گردیدهاست.
این روند نامناسب موجب شده قیمت کالا، مواد اولیه، ماشین آلات و هر چه وارداتی است به شدت افزایش یابد. یعنی هزینه های طی این مراحل و خواب سرمایه ناشی از آن تاثیر زیادی در هزینه نهایی کالای آماده فروش در بازار میگذارد. اما می بینیم قیمت مبادله ای کالا با این هزینه تمام شده هم خوانی ندارد.
چرا؟
وقتی راه اصلی و قانونی سنگلاخ و قریب به انسداد می شود، برخی سراغ بیراهه می روند. هزینه هایشان کاهش می یابد و در مقابل کسی که قانونی کار کرده، می ایستند. با قیمت بازی می کنند.کارشان هم با موفقیت پیش می رود!
چرا؟
1. نظارت هوشمند، مبتنی برای نظامندی و سامانه محوری وجود ندارد.
2. برخوردها مقطعی، ناکافی و مجازات ها بازدارندگی لازم را ندارند.
3. مصرف کننده نهایی نیز عادت کرده به برندهایی خاص، شکل و بسته بندی همیشگی، نه میداند و نه میتواند اصل، فیک، غیر معتبر را از هم باز شناسد. خرید به حدس و گمان می کند و نتیجه را شانس رابط می دهد. چاره ای هم ندارد. به کجا شکایت برد که بداند بی معطلی به تمام حقش می رسد. در بهترین حالت جنس را پس می گیرند. حالا وقتش چقدر هزینه داشته محاسبه نمی شود.