این دو در ۱۹۶۰ با هم ازدواج کردند. پس از مرگ هربرت کواندت در ۱۹۸۲، یوهانا کواندت از سهامداران اصلی بیامو شد و از این سال به عضویت هیات نظارت این کمپانی درآمد تا اینکه در ۱۹۹۷ بازنشسته شد. او در بیشتر این دوره ۱۵ساله بهعنوان معاون ریاست این هیات خدمت کرد. یوهانا کواندت در زمان مرگش سهامدار ۷/ ۱۶درصد از بیامو بود.
زندگی شخصی
این زوج دو فرزند به نامهای استفان و سوزان داشتند که سهامداران بیامو بودند و اکنون از مدیران این کمپانی به شمار میروند. در ۱۹۷۸ پلیس آلمان یوهانا و دخترش را از آدمربایی نجات داد. یک برنامه تلویزیونی که در ۲۰۰۷ پخش شد، بهطور مفصل به نقش تجارت خانواده کواندت در جنگ جهانی دوم پرداخت.
چهار عضو خانواده به نمایندگی از کل این خانواده اعلام کردند قصد دارند روی یک پروژه پژوهشی سرمایهگذاری کنند که در آن یک مورخ فعالیتهای خانواده را در دوران دیکتاتوری هیتلر بهدقت بررسی خواهد کرد. در اوت ۲۰۱۴ برآورد شد که ثروت خانواده کواندت ۳/ ۴۶میلیارد دلار است. یوهانا کواندت ۳ اوت ۲۰۱۵ در خانه شخص خود چشم بر جهان فروبست.
وی «بنیاد یوهانا کواندت» را برای آموزش روزنامهنگاران علاقهمند به حوزه بازرگانی تاسیس کرد که به روزنامهنگاران این حوزه جوایزی اهدا میکند. کواندت در ۲۰۰۹ برنده «صلیب بزرگ شایستگی» شد.
سخنراني استفان کواندت به مناسبت هشتاد سالگي مادرش
استفان بعد از آن كه توضيح ميدهد مادرش علاقهاي به برگزاري جشن تولد ندارد؛ تاكيد ميكند جايزه بنياد اين فرصت را ايجاد ميكند كه هر پنج سال يك بار بتوانند همزمان با دادن جايزه تولد مادرشان را تبريك بگويند. مادرش نيز مجبور است اين جشن را بپذيرد و از آن فرار نكند.
استفان ميگويد: شما به عنوان یک کارآفرین وظایفی را که پس از مرگ هربرت کواند بر سر راه شما قرار گرفت به شیوه ای تماشایی و تقریباً وظیفهشناسانه انجام دادید. شما میراث کارآفرینی خانواده را توسعه داديد و به فرزندانتان منتقل کردید و خودتان به پروژههای متعددی در روزنامهنگاری و همچنین پزشکی پرداختید.
استفان براي آشنايي حضار ميگويد: علاقه مادرم به روزنامهنگاری در درجه اول با خواندن روزنامهها و مجلات برای پدرم هربرت کواندت، که بیماری چشمی داشت، برانگیخته شد. جایزه رسانهاي، که از سال 1985 به یاد پدرم پايهگذاري شد، به او این فرصت را داد تا علاقه خود به روزنامهنگاری به شكل مشخصي نشان دهد. استعداد مادرم برای روزنامهنگاری تا به امروز با داوري فساد ناپذیرش در هیئت امنای بنیاد نمايانگر شده است. او هر سال با نگاهی انتقادی و موشكافانه آثار توليد شده را بررسي ميكند تا هنرمندي كه با دقت به هدف «ارتقاء درک عمومي از اقتصاد بازار و اهمیت کارآفرینی» رسيده است را به ديگران معرفي كند.
اين دقت فقط مديون علاقه مادرم به روزنامهنگاری نيست، بلکه پزشکی نیز این کار را با مادرم انجام داده است. از زمان كارآموزي به عنوان پرستار و دستیار فنی پزشک، او هرگز این رشته را به طور کامل رها نکرده است. او از معدود كساني است كه سوگند بقراط نخورده اما به آن وفادار بوده است. دو دهه است که او از فعاليتهاي بخش سرطان کودکان فرانکفورت و کلینیک اطفال حمایت می کند. با کمک مالی مادرم مرکز سلولهای بنیادی برای درمان کودکان مبتلا به سرطان در سال 2004 افتتاح شد. از آن زمان، هر ساله 40 کودک مبتلا به سرطان خون یا لنفوم تحت درمان قرار میگیرند. به نظر من ، به درستی ، در ابتدای امسال به شما عنوان عضو افتخاری دانشگاه یوهان ولفگانگ گوته اعطا شد.
او در آخر اضافه ميكند: علاوه بر نوعدوستی و خویشتنداری، یکی دیگر از ویژگیهای بارز مادرم کنجکاوی شدید او است. شاید این دلیل دیگری برای علاقه به پزشکی و روزنامهنگاری باشد: هر دو حرفه، چه پزشک و چه روزنامهنگار، سوال میپرسند. بدون سوال كردن، آنها در کار روزانه خود پیشرفت نخواهند داشت، زیرا برای هر دوی آنها هر سوالی شانس رسيدن به پاسخ جدیدی را به همراه دارد. این شانس برای پاسخهای جدید، مادرم را پیوسته به سوي سوالات جدیدی سوق میدهد. کسانی که او را میشناسند و با او کار كردهاند؛ میدانند در مورد چه چیزی صحبت میکنم!
منابع: دنياي اقتصاد و ويكيپدياي آلماني