رئیسجمهور یک رجل سیاسی است که باید مدیری بر و … باشد. معنایش این است که باید مرد عمل و مدبر باشد (کلمه “مرد” در اینجا جنسیت را شامل نمیشود). حالا “چگونگی” بودن چگونه و چرا؟ این سوال چرایش ساده است؛ اگر مورد قبول اکثریت، ولو حداقل (نصف + یک) نباشد، نمیتواند کار کند. اما چگونگی آن کمی تامل میخواهد. جامعه امروز ما دچار سیاستزدگی است
اگر فردی هرچند شایسته، مقبول جناحها و خطوط سیاسی نباشد، نمیتواند در فضای سیاسی کشور رشد کند. ناشناس میماند و میشود وضع امروز ما که کاندیدای برتر نداریم. شاید بگویند همه دنیا همینطور است. پاسخ آن است که قرار نبود ما مثل همه دنیا باشیم. قرار بود یگانه عالم باشیم! عجالتاً بیایند و کارها را دست بگیرند. چرا قرار بود مردان متقی فقط چون فرد باتقوا فقط کاری را قبول میکند که متقی از عهده آن برآید.
اگر این حداقل را بهجا نیاورد، متقی نیست، خائن هم هست. امروز اگر سیاسیون میخواهند مردم در انتخابات شرکت کنند، لااقل بهخاطر خودشان هم که شده، کنار هم بیایند و چند فرد مقبول، بیطرف و باعرضه معرفی کنند. اندک عقل خدادادی به ما میگوید آزموده را آزمودن خطاست. رئیسجمهور مقبول جناحها، شاید مقبول مردم نباشد. در آن صورت مشارکت حداقلی و رئیسجمهور ناکارآمد نخواهد شد. سیاست ما عین دیانت ماست؛ این را شهید مدرس گفته. اگر دین نداریم، لااقل آزاده باشید؛ این امام حسین علیهالسلام فرموده است. آزادگی، کف انسانیت است. چطور برخی با کارنامه ضعیف، دانش ناکافی و مقبولیت اندک اصرار دارند کاندیدای ریاستجمهوری شوند؟ بدون شک در میان چهرههای سیاسی افرادی شایسته هستند که اگر بقیه کمی انصاف به خرج دهند، میتوانند به میدان آیند و سکان اداره کشور را به دست گیرند. کسانی که از تغییر و اصلاح نمیترسند و با مردم راست و حسینی هستند. این اندک کلام در باب انتخابات اتحادیه هم مطرح است.