چند روزی است که جامعه مدیریت اصناف کشور با یک شوک بزرگ روبهرو شده است. تمامی اعضای هیئتمدیرههایی که حداقل دو دوره متوالی در اتحادیه خود حضور داشتهاند، دیگر نمیتوانند در انتخابات هیئتمدیره اتحادیه مربوطه شرکت کنند؛ و از آنجایی که اعضای هیئتمدیره اتاقهای شهرستانها و اتاق ایران نیز از روسای اتحادیهها تشکیل شدهاند، لذا مدیریت آنها نیز دستخوش تغییرات بنیادی خواهد شد. حال سؤال این است که آیا این اتفاق پیشبینینشده را یک فرصت تلقی کنیم یا یک تهدید؟ حدود هفتاد درصد اعضای هیئتمدیرههای تهران دارای تحصیلات دیپلم یا کمتر هستند! این شاخص نشان میدهد که با تمام احترام به این بزرگواران، در طول این سالها مدیریت اصناف از یک فاکتور اصلی به نام «دانش مدیریت» کمتر بهره برده است. من قصد ندارم که اهمیت تجربه را در مدیریت اصناف کم جلوه دهم.
بلکه میخواهم به این نکته اشاره کنم که آیا اگر از عنصر دانش در طول این سالیان بیشتر استفاده میکردیم، اکنون وضعیت اصناف ما که سهم آنها در تولید ناخالص ملی حدود 18 درصد است، بهتر از این نبود؟ برای همه روشن است که بیشتر کسبوکارهای جامعه اصناف کشور به صورت سنتی اداره میشوند، اکنون بنا به ضرورتهای ناشی از تغییرات جهانی و همچنین عزم دولت بر شفافسازی کسبوکارها، نیاز به تغییرات بنیادی در مدیریت کسبوکارهای کوچک و متوسط متمایز شده است
. دو نظام بازار و نظام عرضه کشور وابستگی بسیار زیادی به اصناف دارند؛ هر تغییری که در ساختار آنها به وجود بیاید، متعاقباً تأثیر زیادی بر کسبوکارهای اصناف خواهد گذاشت و میخواهم اضافه کنم که در میزان درآمدهای دولت هم تأثیر بهسزایی خواهد داشت. اما چند سالی است که ساختار آنها در حال تغییر است و اصناف در حال مقاومت کردن در برابر این تغییرات بودهاند. به عنوان نمونه، مسائل پیرامون طرح شناسه رهگیری کالا که صنف ما در حال حاضر برای اجرای آن تحت فشار قانونگذاران و مجریان قرار دارد، قابل پیشبینی بود. اگر از زمانی که این طرح کلید خورد، هیئتمدیره وقت اتحادیه، اهداف، مزایا و معایب آن را با یک نگرش آیندهنگرانه بررسی میکرد
، اکنون این چالش با این وسعت گریبانگیرمان نبود. آیندهنگری یک بینش دانشمحور است. در گذشته طرحی با این وسعت و اهداف که اجرا نشده بود، به جز طرح شبنم که آن هم شکست خورده بود؛ نکته این است که قانونگذار از این شکست درس گرفت و با یک طرحی فراگیرتر و بزرگتر برگشت، و از دیگر سو اصناف چه کردند؟ با ابلاغ این قانون ناخوانده چه فرصتهایی برای صنف.به وجود خواهد آمد؟ شاید بزرگترین فرصت را بتوان ورود نیروهایی با نگرشی متفاوت در مدیریت دانست که باعث میشود صنف یک بازنگری کلی در ساختار خود انجام دهد تا مدیریت مبتنی بر دانش و مشورت از تجربیات گذشتگان را بیشتر از گذشته در پیش بگیرد. این نکته حائز اهمیت است که وقتی صحبت از دانش میشود، این برداشت نباید وجود داشته باشد که قرار است کارهایی دور از دسترس انجام شود. همینقدر که بتوان اطلاعات کامل با جزئیات رستههای و گروه کالایی اعضای صنف را در یک پایگاه داده به صورت اصولی و هدفمند ذخیره و مدیریت کرد و از تحلیلهای آن برای بهتر مدیریت کردن صنف استفاده نمود، خود یک نمونه از مدیریت مبتنی بر دانش است. مدیریت دانشمحور یعنی مدیریت بر مبنای اطلاعات واقعی و بهروز و نیز اعتماد کردن به این دادهها. این به معنای نفی تجربه نیست،
بلکه اگر چاشنی تجربه به این نگرش نیز اضافه شود، کارایی و اثربخشی آن به صورت تصاعدی بالا خواهد رفت. در اینجا رجوع میکنم به مثلث طلایی دانش، تجربه و قانون برای مدیریت کردن صنف بزرگ فروشندگان قطعات یدکی خودرو و ماشینآلات (راهسازی و صنعتی) تهران. با اعمال این قانون شاید تصور شود که یک ضلع این مثلث از کار افتاده باشد، اما اینگونه نیست. تجربه در اذهان اعضای هیئتمدیره کنونی و پیشینیان آنها و همچنین پیشکسوتان صنف کماکان و همیشه موجود خواهد بود. این بر عهده هیئتمدیره جدید است که چگونه بتواند…از این تجارب در جهت منافع صنف بهره ببرد. هیئتمدیره جدید ا گر با یک ترکیب دانشمحور انتخاب شود، میتواند شروع به تولید فکر کند، آن را با تجربهها ترکیب و با استفاده از ظرفیتهای قانونی موجود در قانون نظام صنفی، از جایگاه صنف و اعضای خود دفاع و پشتیبانی کند.
در آخر اینکه شاید این قانون بادآورده میخواهد این پیغام را به ما بدهد که با توجه به نحوه مدیریت گذشته و بررسی شرایط حال حاضر صنف، »آزموده را دوباره آزمودن خطاست« و روشهای متفاوتی را برای مدیریت صنف باید به کار گرفت. سرعت تحوالت اقتصادی، سیاسی و تجاری کشور به اندازهای زیاد است که الزم است سرعت تصمیمگیری در هیئتمدیره نیز باال برود؛ اما برای اینکه این سرعت زیاد در تصمیمگیری، کیفیت خود تصمیم را کم نکند، از همان پایگاه داده، سیستمهای پشتیبان تصمیمگیری ایجاد میشود
. اعضای صنف فروشندگان قطعات یدکی خودرو و ماشینآالت تهران سهم بهسزایی در اقتصاد حمل و نقل کاال و مسافر کشور دارند پس شایسته مدیریتی اثربخشتر هستند. اعضای شریف و بزرگوار این صنف لیاقت جایگاه صنفی باالتری را دارند. وقت آن رسیده است که با جوانگرایی و اعتماد به آنان اولین اتحادیهای باشیم که از فرصتهای این قانون جدید استفاده و پیشرفتهای پایدار و قابلتوجهی را برای اعضای خود ایجاد میکند