تغییرات لازمه زندگی است. اگر نظم حاکم بر این تغییرات را درک کنیم، از تغییرات نمیترسیم وگرنه همواره ترس، دانسته یا ندانسته، ما را به کارهایی وا میدارد که گاهی برخلاف نیت و خواستهمان عمل میکند.
کسبوکار در کشور ما همواره اصلیترین روش درآمد ایرانیان بوده است، حداقل در یک صد سال اخیر اینگونه بوده و فعالیتها تحت عنوان تجارتهای خرد و کلان تعریف میشوند. البته خوب است بدانیم که کاسب در لغت به معنای کسی است که نان از عمل بازوی خود میخورد و اغلب کسبوکارهای امروزی را شامل نمیشود.
خطراتی که ما مسبب آن هستیم
بدقولی، بدخلقی، فروش ناقص، گرانفروشی، کامل نبودن جنس، پاسخگو نبودن و دهها مورد دیگر که همه میدانیم در فراری دادن مشتری و متقابلاً جذب مشتری مؤثر است. هرکس مغازه یا شرکتی را راهاندازی میکند باید این مسائل را بداند. اما مطلبی که اغلب مورد توجه ما قرار نمیگیرد، روابط حقوقی است؛ روابط میان صاحبکار و کارگزاران (کارگران، کارمندان، پیمانکاران). این روابط، چنانچه بر پایه دوستی و روابط سببی یا نسبی یا آشناییهای قبلی باشد، کمتر خطرآفرین هستند، اما بنا بر توصیه باید در کار چون بیگانگان رفتار کرد. قرار و مدارها باید روشن و حسابشده باشد و مستندات نیز اخذ شود.
با مشتریان یا تأمینکنندگان اجناس نیز باید همینطور عمل کرد. خرید و فروش بدون دقت و ثبت و ضبط، نهایتاً کار را به دلخوری یا بدتر از آن میکشاند.
مدیریت مالی یک کاسب
کاسب همواره باید سرمایه خود را به سه قسمت نقد یا شبهنقد، کالا و اجناس داخل مغازه، و انبار یا در حال دریافت کالاهای فروختهشده که هنوز تسویه حساب نشدهاند تقسیم کند. اگر توازن بین این سه دسته رعایت نشود، سرمایه در گردش کاسب دچار اختلال شده و روند کار وی را خراب میکند.
داراییهای کاسب نیز باید تقسیم شوند؛ بخشی تبدیل به اموال غیرمنقول (خانه، مغازه، انبار، مستغلات)، بخشی دیگر تبدیل به داراییهایی با قدرت نقدشوندگی بیشتر مانند سهام و شرکتهای حسابشده و بلندمدت که در زمان لازم، مکان بهرهمندی را برای شخص فراهم آورد.
کاسب همواره باید حد قابل قبولی از دانش و مهارت را شخصاً داشته باشد و به خرید خدمت اکتفا نکند. این موضوع او را همواره در مسیر یادگیری و طراوت ذهنی قرار میدهد و از استرسها و بیمهاباییها میکاهد و ذهنش را خلاق میسازد. یادمان باشد که قدرت فراگیری ما در تمام طول عمر حتی در افراد کهنسال نیز هرگز از بین نمیرود. هرچه بیشتر از ذهنمان کار بکشیم، قویتر و سالمتر باقی میماند.
خطرات بیرونی
کسی میگفت: «هیچکس و هیچچیز نمیتواند یک انسان مؤمن را مغبون و شکستخورده قرار دهد مگر خود او». این سخن که ریشه دینی دارد با عقل مادیگرایانه نیز درست است.
انسان اگر طمع، کینه، حسادت، زیادهخواهی، تنبلی، ولنگاری در فکر، سخن و عمل، ترس، کمخودبینی، خوشخیالی، بدبینی، لجاجت، دروغگویی، بدخواهی، بخل و خودبزرگبینی را کنار بگذارد، دچار تلههای شخصیتی و رفتاری خود نمیشود و دیگران نیز بر او مسلط نخواهند شد.
همچنین اگر انسان سخاوت، یکخواهی، خوشخلقی (لبخند، مهربانی)، گذشت، دوراندیشی، همنشینی با نیکان، قناعت، برنامهریزی، تداوم در تفکر، پشتکار، اعتماد به نفس، خوشرفتاری با بستگان نزدیک، خوشرفتاری با افراد صالح و پرهیز از درگیر شدن با افراد ناصالح و کمشخصیت، تمرکز بر یادگیری، احترام متقابل، ادب در سخن و نگاه، توجه به زیبایی و پاکیزگی، خودداری از خوراک و پوشاک نامناسب و خوشبینی داشته باشد، مسلماً توانمند و دانا و مورد اعتماد و احترام دیگران قرار میگیرد.
حالا اگر این صفات را با انگیزه الهی و روشهای دینی کسب و پیگیری کند و اعمال عبادی خود را به درستی و با علاقه انجام دهد و همواره به خدای متعال اعتماد و توکل داشته باشد، دیگر هیچکس و جنی بر او مسلط نمیشود چرا که خدای رحمان و رحیم حافظ اوست.
موضوعات در حوزه اجتماعی و خانوادگی، که شامل مسئولیتهای اجتماعی و نقشهای انسان به عنوان یکی از والدین یا فرزند و مانند آنها باقی میماند. در این نقشها نیز همان صفات با بُعد اجتماعی کارساز است.
همه مقدمات و عرایض فوقالذکر را بهجای یک فرد، در یک جامعه تصور کنید. ترتیب و سازوکار همین است. ما میتوانیم آن بخش شتابدهنده به خوبیها و مانع رشد بدیها باشیم. آنگاه جامعه اصلاح خواهد شد. این کار را حداقل در حوزه نفوذ خود و خصوصاً در صنف خودمان انجام دهیم. انتخابات هیئتمدیره هم یکی از همین میدانهای عمل ماست.