تعاونی به عنوان نماد اقتصاد مردمی تأمینکننده نیازهای اشخاص حقیقی و حقوقیِ غیر دولتی است.
البته منظور آن دسته از نیازهایی است که خود فرد نمیتواند به تنهایی برای تأمین آن نیازها کاری انجام دهد. این نیازها شامل تأمین مالی، تجهیزات، ماشینآلات، سامانههای فروش، بازاریابی، امور حقوقی، تأمین کالا، ایجاد فرصت رقابت، تهیه گزارش آماری و تحلیل بازار، امور رفاهی و موارد بسیار زیاد دیگری است.
تعاونی کمک حال کسبوکارهای شخصی اعضا
تعاونی صرفاً یک کسبوکار جمعی نیست، بلکه تسهیلکننده کسبوکار تکتک اعضاست. یک مثال ساده شاید بتواند موضوع را روشنتر کند. هر بازرگان یا تولیدکنندهای نیاز به چندین ماشین تست قطعه دارد که به طور معمول هزینه خرید، نگهداری و دستمزد کاربر آن بالا است. به همین خاطر افراد به شرکتهایی مراجعه میکنند که بتوانند این آزمایشها را انجام دهند. یک شرکت تعاونی میتواند با هزینههای بسیار مناسب و کاملاً مطمئن چنین کاری را برای اعضای خود انجام دهد. بنابراین تعاونی جمعی میتواند به کمک اعضای خود بیاید و هزینههای ایشان را کاهش داده و خوداتکایی اعضای خود را ممکن سازد. از طرفی، تعاونی میتواند با خریدهای بزرگ برخی کالاها، اعضای خود را تأمین کند. کار بزرگتر تعاونیها استفاده از خرد جمعی برای انجام فعالیتهای بزرگ اقتصادی است.
تعاونی رقیب اعضای خود نیست
بخش تعاون در اقتصاد جهان، خصوصاً در کشورهایی مثل فنلاند، آمریکا و نروژ اهمیت خاصی دارد. دلیل اصلی آن به ساختار شرکتهای تعاونی برمیگردد. بخش تعاونی با اقتصاد دولتی و خصوصی یک تفاوت بزرگ دارد؛ زیرا تعاونی موفق یعنی اعضای آن منتفع و راضی هستند. پس کسبوکار شخصی ایشان آسیب ندیده است. تعاونی رقابتی با بخش خصوصی یا دولتی ندارد. اساس آن همکاری و یاریگری است نه انتفاع و خودسری، درحالی که اقتصاد دولتی معمولاً دچار ضعف مدیریت، استفاده از انواع رانتها و در مضیقه یا حداقل مجبور قرار دادن مردم است؛ اقتصاد تعاونی بر مبنای شایستهسالاری، اختیار و تساوی ضعیف و غنی است. هرکس به سهم خود از سود بهرهمند میشود اما در سیاستگذاری همه به یک اندازه دخالت دارند. حاکم، انحصارگر، ویژهخواری و بیانصافی مترادف است در مقابل عدالتگرایی، خردورزی و کرامت انسانی که اهمیت راهبردی دارد. تعاونی تمرین دموکراسی در اقتصاد است، جایی که تزاحم منافع وجود دارد اما ساختار صحیح، مکان سوءاستفاده را به حداقل و نزدیک به صفر میرساند.
قدرت جمع
تجمیع سرمایههای خرد مردم (نه لزوماً جمعآوری سرمایه از افراد کم بضاعت) و ایجاد کسبوکار مولد یک روش عقلایی است. هرکسی میتواند بخشهایی از سرمایه خود را صرف مشارکت در یک تعاونی بزرگ کند. حالا افراد توانمند، با تجربه و دارای اعتبار در کنار افراد متوسط و کمبخوردارتر قرار میگیرند. جمع شدن این افراد در یک شرکت تعاونی آثار اجتماعی و معنوی فراوانی دارد، اما از نگاه اقتصادی هم کاری درست و توجیهپذیر است. سرمایه کلانی فراهم میآید و کاری بزرگ شکل میگیرد؛ کاری که شاید تکتک اعضای تعاونی نمیتوانستند رأساً انجام دهند اما در قالب شرکت تعاونی، این کار با حمایتهای قانونی و فرصتی برابر اتفاق میافتد. نتیجه برای همگان خوشحالکننده، امیدبخش و سودمند خواهد بود. تا جایی که میتوان گفت بعضی از کارهای اقتصادی صرفاً باید توسط دولت انجام شود یا توسط یک شرکت تعاونی بزرگ که در واقع ملاحظات دولتی برای جلوگیری از ایجاد انحصار، رانت و مسائل منفی را پوشش میدهد. به همین دلیل است که تشکیل تعاونیهای بزرگ بیش از آنکه برای بخش خصوصی مزاحمت ایجاد کند، دولتها را وادار به سپردن امور اقتصادی کلان به مردم میکند و دستاوردهای آنها را برای تاخت و تاز میبندد. اگر مردم به تعاونی روی خوش نشان دهند، اقتصاد دولتی و خصولتی کاملاً مهار شده و جامعه منتفع میشود.