چند و چون ورود اتومبیل به کشور
انسان است دیگر؛ همیشه پیشرفت را دوست دارد و به کم قانع نیست. پس در اوایل قرن 18 به فکر این افتاد که وسیلهای اختراع کند که بدون کمک گرفتن از حیوانات حرکت کند. شاید برایتان جالب باشد اولین اتومبیل که بدون کمک گرفتن از چهارپایان به حرکت درآمد، توسط یک فرانسوی اختراع شد که سه چرخ داشت. چرخهای این ماشین با استفاده از دستگاه بخار آب حرکت میکرد.
اولین خودرویی که با احتراق داخلی موتور توسط باروت به حرکت در میآمد، توسط یک آلمانی به نام «دایملر» ساخته شد؛ اما «اتین لونوار» فرانسوی در گام بعدی توانست از دایملر پیشی بگیرد و احتراق موتور داخلی توسط گاز را اختراع کرد. در نهایت «هانری فورد» آمریکایی توانست تا سال 1900 حدود 10 هزار دستگاه اتومبیل بسازد؛ این اتومبیلها به تمامی کشورها از جمله ایران صادر شد.
اتومبیل چه زمانی وارد کشور شد؟
شاید بپرسید وسیله نقیلهای که این روزها آن را خودرو میخوانند، کی و توسط چه کسی وارد ایران شد؟ مظفرالدین شاه که معرف حضورتان هست؟ فرزند ناصرالدین شاه قاجار را میگویم؛ همان پادشاهی که فرمان مشروطیت را امضا کرد. او پس از سفر به دیار فرهنگ در سال 1900، با دیدن خودروهایی که بدون حیوان حرکت میکردند عنان از کف داده و فرمان داد 2 دستگاه اتومبیل برای تفریح و تفرج بیشتر و صد البته نشان دادن ابهت همایونیاش به ایران فرستاده شود.
خبر رسیدن وسیلهای که بدون کمک گرفتن از حیوانات حرکت میکرد، برای مردم بینهایت جذاب بود وخبرش مانند بمب در کشور صدا کرد؛ بهطوری که پیر و جوان برای دیدن آن به معابر شهر آمدند. گویی همان زمان بود که تهرانیها به بوی دود ماشین عادت کردند، اما به دلیل کمبود سوخت و بنزین و صد البته قیمت بالای سوخت مورد استقبال اعیان و اشراف قرار نگرفت.
گویا هزینههای این ماشین که مردم آن را «ارابه آتشین» نامیده بودند به شاه مملکت هم فشار آورده بود؛ بهطوری که چند ماه حقوق راننده فرنگی شاه عقب افتاد و درنهایت کار به شکایت و شکایتکشی کشیده شد. دست آخر هم سفارت فرانسه با پیغام و پسغام برای مظفرالدینشاه خط و نشان کشید که اگر حقوق راننده را پرداخت نکند، سفرای کشورهای خارجی را از موضوع مطلع میکند. گویا این تهدید کارساز بود که مظفرالدین شاه در یک ملاقات خصوصی با سفیر فرانسه قول داد حقوق راننده را در اولین فرصت پرداخت خواهد کرد.
سرنوشت تلخ اولین اتومبیلی که به ایران آمد
قصه اتومبیل مظفرالدین شاه مانند بسیاری از قصههای دیگر پایان خوشی نداشت؛ پس از اتفاقات دوران مشروطه این اتومبیل در جریان پرتاب یک بمب دستساز از یکی از خانههای خیابان باغوحش یا اکباتان امروزی، منهدم شد.
چه کسانی صاحبان دومین و سومین خودروی ایرانی بودند؟
دومین نفری که پس از مظفرالدین شاه هوس ماشینسواری در خیابانهای تهران را در سر میپروراند، «حاج امینالضرب» بود. دومین خودرو در کشور توسط این سرمایهدار ایرانی خریداری شد و پس از آن، «میرزا وثوق الدوله» و برخی رجال دربار مانند «عبدالحسین فرمانفرما»، «ظلالسلطان» و غیره ماشیندار شدند.
آن روزها تنها اتومبیلهای درباریان و سرمایهداران ایرانی در سطح شهر دیده نمیشد؛ بلکه خودروهای متعلق به سفرا و کارکنان سفارتخانههای آلمان، انگلیس، فرانسه و روسیه در خیابانها تردد میکردند.
این خودروها در جاده تهران-انزلی مورد استفاده قرار گرفت و پس از آن از طریق کشتی به روسیه منتقل شد تا مبادا آب در دل سفرا تکان بخورد و بتوانند به راحتی با اتومبیلهایشان به کشورشان بروند.
در زمان جنگ جهانی اول و بهبود وضعیت خیابانها و جادهها، اعیان و اشراف نخواستند از میدان عقب بمانند و به فکر خریداری اتومبیل افتادند؛ از طرفی مردم معمولی که حتی نمیتوانستند خواب خرید اتومبیل را هم ببینند، برای اینکه از قافله پیشرفت عقب نمانند به سمت یادگیری مکانیکی یا رانندگی حرکت کردند. بیشتر درشکهچیها نسبت به فراگیری رانندگی راغبتر بودند و در گام اول باید یاد میگرفتند چگونه باید این اتومبیل را به حرکت درآورند و در نهایت مدرکی دریافت کنند که نشان دهد صلاحیت راندن آن را دارند.
از تصدیق نامه اتومبیلچیگری تا گواهینامه
هیچ میدانستید گواهینامه رانندگی امروز ما در سال 1298 شمسی تحت عنوان “تصدیق نامه” اتومبیلچیگری صادرشد؟ اکثر رانندگان اتومبیل را هم اتومبیلچی صدا میکردند. در زمان سلطنت پهلوی این عنوان به تصدیق نامه شوفرگری و شوفر اتومبیل تغییر کرد و در نهایت با عنوان تصدیق نامه رانندگی برای متقاضیان صادر شد.
از طرفی کارگرانی که در سفارتخانهها کار میکردند، از نزدیک شاهد فعالیت مکانیسینهای خارجی بودند و کمکم با برخی تعمیرات جزئی آشنا شدند.
مردم به افرادی که در آن دوران به عنوان مکانیک یا راننده مشغول به کار بودند به چشم خلبان یا فضاپیمای امروزی مینگریستند. بههمین دلیل برخی درشکهچیهای جوان با دریافت مبلغ بسیار کم به سفارتخانهها میرفتند تا نحوه کار با اتومبیل را یاد بگیرند. به این ترتیب جوانان ایرانی پس از مدتی یا در گاراژها مشغول به خردهکاریهای اتومبیل شده و یا کلاه پهلوی بر سر نهادند و با کت شلوار و کروات، اتومبیلچی شدند.