تبلیغات، از ابتدای پیدایش، اولین سنگر صاحبان کسب و کار برای موفقیت بوده است. احتمالا آن زمانی که مردم کالاها را با نمک معاوضه میکردند، هر تأمین کننده نمک سعی داشته بگوید سنگ نمک بهتری استفاده میکند و آن را در جامعه پخش کند. بله قدمت تبلیغات به همین اندازه به عقب برمیگردد. اما آیا این تبلیغات که به همین سادگی و سهولت از آن صحبت میشود اجرای درستی هم دارد یا خیر؟
شاید با کمی وبگردی در کانالهای تلویزیون و اینستاگرام و قیاس آنها با شبکههای خارجی جواب این سوال را دریابیم. اما این صنعت هم چون دیگر صنایع که سوغات فرنگ بوده است بعد از آزمون و خطاهای انجام شده آرام آرام دارد جان میگیرد. اما آنچه که در تبلیغات و تیزرهای گذشته بیشتر مورد توجه شرکتها و صاحبین کسب و کار قرار گرفته محوریت فروش داشتهاند، در حالیکه تبلیغات با این استراتژی فقط برای یک بازه کوتاه مدت قابل استفاده است و در بلند مدت تاثیرگذار نخواهد بود و البته بودند تعدادی انگشت شمار که یکپارچگی تبلیغات و برندینگ اساس کارشان بوده است.
بازار تبلیغات در نوروز ۱۴۰۲ بعد از یک وقفه چند ماهه جان تازهای گرفت. وقفهای که بعد از بحران پاندمی کرونا شوکی به صنعت تبلیغات بود چرا که برندها به صورت غافلگیرانه با بحران اجتماعی مواجه شدند، بدین صورت که اگر هر برندی سعی در تبلیغ محصولات خود داشت با دافعه عمومی مواجه میشد. شاید همین وقفه چند ماهه فرصت مناسبی برای مدیران برند بود تا نگاهی نو به صنعت تبلیغات داشته باشند.
یکی از تبلیغاتی که در نوروز ۱۴۰۲ در شبکهها و رسانهها شاهد آن بودیم مربوط به گروه صنعتی سرکان است که برندی نام آشنا با قدمت بیش از نیم قرن (فیلترسرکان) تجربه در تولید فیلتر، که در حال حاضر متشکل از برندهای پیشتاز در زمینه تولید روغن موتور و سیالات آن و خدمات فروشگاهی و خودرویی است.
برندهایی که نشان دادهاند با داشتن تولیدات، خدمات و ارزشهای متفاوت و تکمیل کننده، توانستهاند در ایجاد یک قالب، هویت مشترک و یکپارچه همکاری کنند. اما نکتهای که باید به آن اشاره کرد یکپارچگی این برندها درتمامی نقاط تماس (تاچپوینتها) است و این یکپارچگی در اهداف، هویت و ارزشها گروهی همگرا و صنعتی بوجود آورده است.
این گروه با رویکرد دوگانه مهمان خانههای همراهان خود بود. اولین رویکرد و راهبردی که در تبلیغاتش به آشکارا قابل رویت بود، تلاشی موفق در جهت افزایش آشنایی و آگاهی مخاطبان در خصوص دیگر برندها و محصولات آنها بود. چرا که طبق تحقیقات انجام شده; مخاطبین، گروه صنعتی سرکان را با نام فیلتر سرکان میشناختند در صورتی که این گروه صنعتی برندهایی کالایی چون روغن سرکان (تولید روغن خودرو سبک و کار)، هایپلاس (تولید اکتان بوستر و ستان بوستر…)، ضدیخ سرکان و شیشهشور … در سبد محصولی خود دارد.
از اینرو تبلیغات گروه صنعتی سرکان با پیشبرد افزایش نرخ آگاهی از برندهای کالایی خود رقم خورده است که با تیزرهای چندگانه با لوگوشات یکسان، تعلق این برندها را نسبت به گروه صنعتی بیان میکند.
دومین رویکردی که شاهد آن بودیم، پخش تیزرهای داستان محور بوده که با حفظ شخصیت برند کمی طنازی را در آنها میتوانستیم ببینیم. هدف از این سبک تبلیغات، ایجاد اعتماد نسبت به محصولات و برندهای ایرانی و هشداری نسبت به عدم استفاده از محصولات متفرقه و عواقب آنها بوده است.
برکسی پوشیده نیست که تبلیغات در هر رسانه و مقیاسی، پیچیدگی خاص خودش را دارد و به ایده و اجرا منتهی نمیشود. شناخت کامل مصرفکنندگان و مشتریان، یکی از مواردی است که باید نسبت به آن حساسیت بیشتری داشت، چرا که بعضی از صنایع دارای یک بازار چند وجهی می باشد. صنعت خودرو و قطعات آن دقیقا از همین الگو پیروی میکند و به مصرفکننده نهایی خلاصه نمیشود. بلکه بخش دیگری از مشتریان این صنعت اتوسرویسها هستند. لذا با توجه به اینکه اتوسرویس نقش تاثیرگذاری را در این صنعت ایفا میکند، مخاطبشناسی به درستی انجام شده است. این درست بودن صرفا به مخاطب شناسی نیست بلکه محتوا مناسب در رسانه مناسب و در زمان پخش شده است.
سرکان توانسته استاندارد بودن را نه تنها در محصولات و خدمات خود نهادینه کند بلکه در نحوه تعامل و ارتباطات خود با مخاطبین و مشتریان از آن نیز بهره گیرد، تا نه تنها در حوزه تبلیغات بلکه مدیریت برندهای خود را نیز به درستی انجام دهد، تا گامی صحیح در صنعت قطعات خودرو بردارد.