آقای چهارسوقی شما در سالهای اول تشکیل اتحادیه عضو هیئتمدیره بودید مسئولیت شما چه بود و چه کارهایی انجام دادید؟
اتحادیه در بدو تشکیل وضعیت به سامانی نداشت. مرحوم قامت رسا قبل از سال ۱۳۵۶ هم در اتحادیه حضور داشت و اتحادیه لوازمیدکی تا پیش از حضور ما، فرم و فعالیت مشخصی نداشت. فقط مبلغی میگرفتند و یک پروانه کسب صادر میکردند. وقتیکه ما وارد اتحادیه شدیم بهطور کلی سیستم عوض شد. روش کار ما بر این اساس بود که واحدهای صنفی را از نظر امنیتی شناسایی میکردیم. شناسایی امنیت به این معنی نبود که صرفاً مبلغی از واحدهای صنفی بگیریم و پروانه کسب صادر کنیم. چون معتقد بودم و هستم که پروانه کسبی که برای مغازهای صادر میشود به معنی صحه گذاشتن بر عملیات آن واحد است. یعنی شناسنامه کاری واحد محسوب میشود و مهمتر اینکه باید مشخص میشد موقعیت فرد در آن چهار دیواری چیست ؟ آیا مستأجر است؟ آیا مالک است؟ همه این اطلاعات در پرونده ثبت میشد و امنیت چهار دیواری برای مراجعهکننده مشخص میشد و ما این کار را در اتحادیه انجام میدادیم.
از ایجاد نظم در اتحادیه برایمان بگوئید.
از کارهای دیگری که در اتحادیه انجام میشد در مرحله اول ایجاد نظم و ترتیب و دیسیپلین بود. من و اعضای اتحادیه به اصولی پایبند بودیم که محور آن نظم و ترتیب بود. آن روزها با محمد فولادی که حدود ۲۰ سال با هم همکار بودیم، محسن سلیمیان، حسین شالچی، مرتضی لاریجانی، سامی میز راهی،حسین ضرابی و چند نفر دیگر کار میکردیم حتی کتابی چاپ کردیم. این اولین کتاب اتحادیه برای صنف لوازم یدکی بود و در آن کتاب باکسها و بیوگرافی اعضا نوشته شده بود.
آن روزها در تهران هرکسی تامین کننده قطعات و لوازمیدکی یکی از شهرستانها بود و از همه مهمتراین بود که همه به اتحادیه اطمینان داشتند.
از تفاوت فعالیت در اتحادیه درگذشته و حال بفرمائید
سالها پیش رئیس اتحادیه فعلی به دفتر ما آمدند و باهم صحبت کردیم. از ایشان پرسیدم که در سالهای اخیر چقدر پروانه کسب صادر کردید؟ میزان کلاهبرداریها چقدر افزایش داشته؟ فرمودند بر اساس بخشنامهای که به ما داده شده باید به همه پروانه بدهیم. البته همیشه افرادی بودند که در مغازه ای شروع به کارکرده و پس از مدتی میدیدیم که جمع کرده و رفتهاند. درحالیکه نَه سند دستشان بوده و نَه اجارهنامه داشتند.حتی قفسههای مغازه هم کرایه ای بوده است. من به رئیس اتحادیه فعلی انتقاد کردم و گفتم کسی که در صنف وارد میشود شما مسئول هستید و باید پرونده تشکیل بدهید و به فعالیتها و امنیت کاری وی نظارت داشته باشید . البته ما هم آن زمان در اتحادیه ۳۰۰ تومان میگرفتیم و پروانه میدادیم ولی در دوران ما این حجم کلاهبرداری انجام نمیشد.
اگر کسی جواز کسب نداشت اتحادیه چه کار میکرد؟
اتحادیه به کسانی که جواز نداشتند ابلاغ میکرد که بیایید و تعیین تکلیف کنید. ماهیچ وقت نرفتیم در مغازه کسی قفل بزنیم اما واحدهای صنفی تحت نظر بودند که بیایند و تکلیفشان را روشن کنند. تا پیش از سال ۵۷ بیش از۹۰ درصد مغازهها وفروشگاهها پروانه داشتند.
آیا درگذشته افراد را مجبور میکردند تا پروانه کسب بگیرند؟ یا هرکسی دلش میخواست نسبت به اخذ پروانه کسب اقدام میکرد؟
در آن دوران ما امتحاناتی را در نظر گرفته بودیم. کاسبانی که پروانه کسب گرفته بودند باید در این امتحان شرکت میکردند. برخی از افراد که سابقه کار داشتند اما پروانه کسب نداشتند شناختهشده بودند. اما افرادی که جوان بودند و میخواستند وارد بازار لوازمیدکی شوند باید سلسله مراتبی را طی میکردند تا نسبت به کاری که میخواهند انجام دهند آشنایی کافی داشته باشند. بطور کلی میتوان گفت افراد با رضایت و خواست خود برای گرفتن پروانه مراجعه میکردند.
اتحادیه لوازمیدکی خودرو و ماشینآلات درگذشته چه خدمات دیگری به اعضا ارائه میکرد؟
درگذشته هم مشکلات زیادی وجود داشت. اما مشکلات اصلی صنف مربوط به دارایی بود. اتحادیه در این زمینه نماینده داشت و توضیحات لازم را به دارایی ارائه میکرد. در حال حاضر بدون توجه به موقعیتی که در مملکت بوجود آمده اعلام میکنند که شما در سال گذشته مبلغ مشخصی را مالیات دادهاید و با توجه به میزان کارکردتان امسال باید مبلغی اضافهتر پرداخت کنید. در این شرایط مشخص است که برخی افراد در فشار مضاعف قرارگرفتهاند؛ بهطوری که برخی از کاسبان اعلام میکنند مغازههای خود را تعطیل میکنند.
شما نمایندگی «بوش آلمان» در ایران را داشتید. از آن روزها برایمان بگوئید
موقعیت کاری در آن روزها فرق میکرد. ما نماینده انحصاری در ایران بودیم و نمایندگی بوش آلمان را داشتیم و در کنار آن نمایندگیهای محصولات و قطعات زیادی را هم داشتیم. درواقع در آن زمان واردکننده کم بود.
ما در گروه آقای فولادی بودیم. حسین زندی در گروه آقای خیامی ایران ناسیونال بود و این دو گروه اکثر قطعات ایران را تأمین میکرد. در داخل سیستم کار خودم خیلی وسیع بود ، یعنی من اولین کسی بودم که سیستم قطعات یدکی رو مکانیزه کردم. در آن دوران حتی کامپیوتر هم نبود و ما توانستیم از آمریکا کامپیوتر بیاوریم و با برنامهریزیهای دقیق و حساب شده نمایندههایی در شهرستان داشتیم را موظف کردیم ریز فعالیتها و فروش را به مرکز بفرستند.
من از سال ۱۳۳۹ یعنی ۶۱ سال پیش در این حرفه هستم. سال ۱۳۴۶ کارمان توسعه پیدا کرد. آن روزها اینطور نبود که فقط جنسی را وارد کنیم. هر قطعهای بر اساس اصول وارد میشد و در شهرستان توزیع میشد. یا اگر کسی مراجعه میکرد و قطعه موردنظرش را نداشتیم بلافاصله تحقیق میکردیم کجای ایران این قطعه را دارد و تهیهکرده و جنس را بهدست مشتری میرساندیم.
آیا به دلیل دیسیپلین خاصی که به آن معتقد بودید کارها روی روال بود و کمبود قطعات اتفاق نمیافتاد؟ یا دلایل دیگری داشت؟
البته که نظم در کار ما حرف اول را میزد و هنوز هم به آن پایبندم.به نظر من کار قطعات یدکی جز این نمیشود. این کار خیلی حوصله میخواهد. در کنارش خیلی هم مطالعه میخواهد. اگر شما برای فعالیت خود سیستمی را تعریف نکرده باشید در آن گم میشوید.
ما، در آن زمان ۶۰ هزار قلم جنس داشتیم. من آن زمان مدیرعامل شرکت گواه هم بودم و چند شرکت را همزمان مدیریت میکردم. در شرکت گواه ما مسئول تأمین قطعات کامیون مرسدس بنز و سواریهای بنز بودیم. اتوبوسهای بنز دست آقای خیامی بود. بدون شک تأمین ۱۰۰ هزار قلم جنس نمیشود که کار بی حساب و کتاب باشد بر همین اساس همه کار ما برنامهریزی شده بود.
در مورد مشکلات واردات در این دوران بفرمائید
واردات در این روزها اصلاً قابلمقایسه با گذشته نیست. مقرراتی که ابلاغ میکنند تنها برای واردکردن قطعات نیست. اشخاصی که مسئول این کار هستند تجربه کافی ندارند و در برخی موارد کارها کارشناسی نشده است. از طرفی امروز یک بخشنامه و پسفردا بخشنامه دیگر برای گمرک صادر میشود. این بخشنامهها فعالیت را بسیار دشوار کرده است.
با توجه به وضعیت کنونی تحریمها برخی از شرکتهایی که با آنها کارمیکنیم تحت هیچ شرایطی به ایران جنس نمیدهند. برخی از افراد بهصورت غیرمستقیم از ترکیه و دوبی کالا را وارد میکنند. درصورتیکه در سیستم کاری ما چنین اقداماتی تعریفنشده و فعلاً ۲ سال است که از موجودیها مصرف میکنیم. البته نمیتوان در حال حاضر این سیستم را صحیح یا غلط تلقی کرد. از طرفی فشارهایی که از سوی سازمان تعزیرات وارد میشود فعالیت بسیاری از کاسبان را بهعقب کشیده است. بهطوریکه کاسبان امنیت را حس نمیکنند.
آیا جابجایی و تعمیراجناس تقلبی و فروش بهعنوان جنس اورجینال درگذشته هم وجود داشت؟
خیر. به دلیل آن که وضع اقتصادی مملکت آنقدر خوب بود که شاهد چنین مواردی نبودیم. هرچقدر وضع اقتصادی مملکت روبهجلو حرکت کند تعمیرات بهعقب رانده میشود. اما امروزه به دلیل گران شدن جنس شاهد چنین اقداماتی هستیم.البته برخی افراد که دست به چنین اقدامی دست میزنند به مشتری اعلام میکنند که این جنس نو نیست و وضعیت قطعه را به مشتری اعلام میکنند که قطعه تعویض شده است. اما به دلیل گران شدن قطعات بسیاری از افراد به تعمیر اجناس روی آوردند. بهعنوانمثال برای یک مکانیک فرقی نمیکند که جنس چینی روی ماشین ببندد یا جنس آلمانی. تنها اجرت کار خود را دریافت میکند. از طرفی متأسفانه اجرتها به دلیل تورم بسیار افزایش پیداکرده و اجرت تعمیرکاران نسبت به ۲ سال گذشته ۳ تا ۴ برابر شده است.
شنیده میشود که این روزها عدهای از مکانیکها برخی از قطعات را از بازار لوازمیدکی خریداری کرده و در تعمیرگاه خود نگهداری میکنند و مشتری نیازی نیست به بازار مراجعه کند و قطعه را بهصورت مستقیم از مکانیکها خریداری میکنند. نظر شما در این مورد چیست؟
من اینطور فکر نمیکنم. این روزها گرانی قطعات شامل ۲ یا ۳ قلم از قطعات خودرو نمیشود. درگذشته برخی از مکانیکها مقداری از قطعات خودرو را در محل کار خود نگه میداشتند اما در حال حاضر ازلحاظ قدرت سرمایهگذاری امکان این کار را ندارند. در حال حاضر تعمیرگاههای مجاز شرکتهایی مانند سایپا و ایرانخودرو موظف هستند قطعات یدکی داشته باشند؛ طبیعتاً سطح سرمایه این ۲ شرکت بالاست؛ اما یک مکانیک معمولی که در گاراژ کار میکند صورت لوازم موردنیاز را بهدست مشتری میدهد و از او میخواهد آنها را تهیه کند. این مکانیک لوازم بر روی ماشین میبندد و اجرت خود را دریافت میکند.
نظارت بر عملکرد واحدهای صنفی درگذشته هم وجود داشت. شما چه اندازهای روی آنها تسلط داشتید؟
نظارت بر عملکرد واحدهای صنفی درگذشته به دقت و شدت انجام میشد و اینیکی از نقاط قوت محسوب میشد.
آیا اتحادیه برای واردات قطعات خودرو خدماتی را ارائه میکرد؟
نیازی نبود اتحادیه در این زمینه دخالت کند. خدمات اتحادیه در آن دوران فقط در صدور جواز کسب، نظارت و غیره خلاصه میشد.
درگذشته قوانینی وجود داشت که بعضاً هنوز هم حاکم است. بهعنوانمثال میگویند اگر دریک خیابان یک مغازه لوازمیدکی وجود داشته باشد ۵۰۰ متر آنطرفتر نباید مغازهای دیگر تأسیس شود. نظر شما در این مورد چیست؟
در گذشته چنین چیزی وجود نداشت. اگر از ۸۰ سال تا ۱۰۰ سال پیش هم به خیابان ملت یا خیابان قزوین نگاهی بیندازید مشاهده میکنید از سر تا انتهای این خیابانها را مغازههای لوازمیدکی تشکیل دادهاند.
البته درگذشته این قانون شامل برخی از اصناف مانند اغذیهفروشیها، کافهتریاها و… میشد؛ اما این موضوع شامل حال مغازههای لوازمیدکی نمیشد.
آیا پیش از انقلاب اعضای هیئت مدیره اتحادیه واقعاً با رأی آوردن انتخاب میشدند یا با اعمال نفوذ این انتخاب صورت میگرفت؟
خیر. افراد واقعاً با رأی آوردن انتخاب میشدند. بهعنوانمثال «قاسم قامت رسا» سالها رئیس اتحادیه بود وهمه او را انتخاب کرده بودند و این انتخاب با رأی دادن صورت میگرفت. وی فرد بسیار خوبی بود و پسازآن ما به همراه سایر دوستان سرکار آمدیم. هرچند در حال حاضر ۸۰ درصد این افراد فوتشدهاند.
در آن دوران مکان اتحادیه استیجاری بود؟
در آن زمان دفتر اتحادیه اجارهای بود. تعداد کارمندان اتحادیه هم ۱۰ نفر بودند.
آیا اعضای صنف اعلام میکردند باید اتحادیه داشته باشیم؟ یا قانون ملزم میکرد که اتحادیه تشکیل شود؟
قانون ملزم کرده بود که اتحادیه وجود داشته باشد. البته پیش از سال ۱۳۳۹ هم اتحادیه وجود داشت. حتماً تابلوی برخی از اتحادیهها با انجمنها را دیدهاید که زیر آن سال تأسیس قیدشده است.
چه رستههایی عضو اتحادیه بودند؟
همه افرادی که خودشان در کار لوازمیدکی بودند عضو اتحادیه محسوب میشدند. بهعنوانمثال مرحوم آقای رضوی در رشته بلبرینگ عضو اتحادیه بود. آقای صابر میز راهی از رسته ابزارآلات و آقای شالچی از رسته کامیونهای روسی از اعضا بود. این افراد در زمان مقرر میتوانستند اظهارنظر کنند.
درگذشته اداره بالاسری اتحادیه کدام بود؟
اتاق اصناف بود.
در مورد خودتان توضیح دهید از چه زمانی کار خود را شروع کردید؟ و چه اقداماتی در صنف انجام دادهاید؟
من در سال ۱۳۳۹ با آقایان فولادی فعالیت خود را آغاز کردم. البته قبل از آن به مدت ۴سال در انگلستان بودم، زمانی که شروع بهکار کردم و به ایران بازگشتم، ۱۹ ساله داشتم. در آن دوران یک شرکت “بنز کار” وجود داشت که در آنجا مشغول به فعالیت شدیم. در سال ۱۳۴۶ نمایندگی بوش آلمان را گرفتیم. در سال ۱۳۴۸ با آقای سودآور«شرکت گواه» نمایندگی قطعات مرسدس همکاری کردیم. شرکت گواه تأمین کننده قطعات یدکی شرکت اتومبیلسازی خاور و ایرانخودرو دیزل بود.
کامیونهای مرسدس بنز را از شرکت اتومبیلسازی خاور میآوردیم و در خیابان قزوین این کامیونها را مونتاژ میکردیم و نمایندگی سواریهای مرسدس بنز نیز همینطور بود.
پسازآن در یافتآباد به همراه مرحوم فریدون سودآور کلنگ «اتومبیلسازی خاور» را به زمین زدیم که امروزه به «ایرانخودرو دیزل» تغییر نام داده است.
در سال ۱۹۷۷ نمایندگی اتومبیلهای سوزوکی را از ژاپن گرفتیم. در سال ۱۹۷۸ نمایندگی «داف» هلند را داشتیم و کامیون وارد میکردیم.
در همان سال نمایندگی شرکت لوکاس سی.ای.بی انگلستان را داشتیم. بیش از ۲۵ تعمیرگاه در شهرهای ایران ساختیم. این پروژه بزرگی بود و افرادی که در آن شهرها ساکن بودند مشغول به کار شدند و فروشگاههای آنها را استاندارد کردیم. بهطوری که به هر شهر ایران میرفتیم رنگ تعمیرگاهها و قطعات و لباسهای کارکنان یکرنگ بود.
اوج کار شما چه زمانی بود؟
اوج کار ما مربوط به دهه ۷۰ بود. در آن دوران پول نفت به مملکت سرازیر میشد. آن روزها فردی آلمانی میخواست قند و گندم را با ایران قرارداد ببندد. ما نیت این فرد را فهمیدیم وبا آقای سودآور جلسه گذاشتیم و ۴۸۰ دستگاه مرسدس بنز و ولو که مرد آلمانی میخواست بیاورد را خودمان گرفتیم. من در این راستا شرکتی تحت عنوان «حمل و نقل بزرگ ایران»در خیابان قزوین تأسیس کردم. از مرحوم آقای ایروانی ۱۰۰ هزار متر زمین گرفتیم و در ابتدا خودم مدیرعامل این شرکت بودم.
از سال ۱۳۵۸ ، پروندهسازیها شروع شد و تعداد زیادی از ایران خارج شدند. در سال ۱۳۶۱ مرا به زندان اوین بردند. مدتی در آنجا حضور داشتم، اما به دلیل اینکه صد در صد بهکار خود اطمینان داشته و داریم و هیچ کار خلافی از هیچ نظر مانند بیمه، مالیات و دارایی و … انجام نداده بودیم، پس از یک سال به ما گفتند ببخشید. اشتباه شده و آزاد شدیم!
از چه زمانی در این ساختمان در خیابان ملت هستید؟
در سال ۱۳۴۲ اینجا کوچهای بود با عرض یک مترو نیم و ما دومین ساختمان این کوچه بودیم. برادر من از سال ۱۳۵۳ به این ساختمان آمد. قبلاً اجارهای بود. این کوچه به نام «سرتخت بربریها» بود. ما مستأجرها را بهتدریج رد کردیم و مشغول واردات قطعات خودرو شدیم.
تا سال ۱۳۹۷ زمانی که تحریمها اعمال شد.ما جنس زیادی آورده بودیم. در مهر ۱۳۹۷ برای بار دوم وارد انبار شدند و مرا به جرم احتکار دستگیر و به زندان اوین منتقل کردند. مدتی در آنجا بودم و به دادگاه مراجعه کردم و توضیحات لازم را به قاضی ارائه دادم که ما مشغول به چهکاری بودیم و هستیم. چند سری ارز ۴هزار و ۲۰۰ تومانی که به ما داده بودند را با مدرک اعلام کردیم که به رانندهها فروختیم و کارت ملی و سند ماشینهای راننده را هم ارائه کردیم و حکم برائت من توسط حاجآقا زرگر در شعبه ۳۶ صادرشد.