غلامحسین گنجیان نزدیک به هفتاد بهار را دیده است. زاده همدان است و لهجهای هم دارد. از پیشکسوتان صنف، خیرین، اعضای هیئت امنای مسجد اکباتان، موسس و واقف حوزه علمیه و هیئت جواد الائمه علیهمالسلام است. بحمدالله همچنان قبراق و سرحال پای کار خدمت به مردم و کسبوکار منصفانه است.
حاج حسین گنجیان میگوید: به توصیه حاج سید محمد شیرازی در سال 1357 اندکی پس از انقلاب، به همراه حاج محمدرضا قاسمی از کمیته امور صنفی، انجمن اصناف و بازاریان حکمی گرفته و اتحادیه را از هیئت مدیره قبلی پس از انقلاب تحویل گرفتیم.
اولین محل اتحادیه: طبقه فوقانی بانک سپه در کوچه ملت
اولین محل اتحادیه در طبقه فوقانی بانک سپه در کوچه ملت بود با 10 نفر کارمند و 7 نفر هیئت مدیره که در واقع همگی مستعفی شدند. البته غیر از مرحوم حاج قاسم قامت رسا. بعد از آن که اتحادیه را تحویل گرفتیم، با کارمندان خانم تسویهحساب کردیم و آقایان را باقی گذاشتیم. با چند نفر از دوستان هیئت مدیره تشکیل دادیم. آقایان حاج عزیزالله ایزدی، حاج سید محمد شیرازی، حاج محمدرضا قاسمی، بنده و خدا رحمت کند حاج سید کاظم قاسمیه و حاج سید علی محسنیا از جمله این افراد بودند. این هیئت مدیره عمر کوتاهی داشت.
تشکیل اولین هیئت مدیره جدید اتحادیه
از 800 نفر عضو اتحادیه، 256 نفر جمع شدند و با رایگیری مخفی اولین هیئت مدیره اتحادیه تشکیل شد. آقایان حاج احدی، حاج قاسم قامت رسا، حاج مدنی، حاج محمود سمواتی، حاج علی اصغر ساعتچی و حاج حسین شادرس از جمله منتخبین بودند. این هیئت مدیره نیز دوام چندانی نیافت. در سال 1359 از سوی کمیته امور صنفی برای آقایان محسنی، قاسمیه، ساعتچی، بخشیزاده، قربانزاده، صحتقول و بنده حکمی صادر شد که در واقع هیئت مدیره انتصابی تشکیل شد. این حکم را در مسجد اکباتان برای مردم قرائت کردیم. این هیئت مدیره حدود 2 سال کار کرد و پس از آن با انتخابات هیئت مدیره جدیدی تشکیل شد که آقایان یزدی و دلشاد جانشین آقایان صحتقول و ساعتچی شدند. این هیئت مدیره نیز 2 سال دوام آورد و بنده برای دوره بعد از عضویت در هیئت مدیره عذرخواهی کردم اما در سال 1367 مجدداً بنابر خواست و رای مردم وارد هیئت مدیره شدم که از قضا این هیئت مدیره شش سال دوره کاریاش طول کشید. بنده از سال 1373 به بعد دیگر عضو هیئت مدیره نشدم.
مقررات سخت در دادن پروانه کسب
در حدود 10 سالی که عضو هیئت مدیره اتحادیه بودم، در دادن پروانه کسب خیلی مقرراتی و سختگیر بودیم. قانون هم با امروز فرق داشت. کسی که متقاضی پروانه کسب بود باید حتماً پنج نفر از دارندگان پروانه کسب صلاحیت او را تأیید میکردند. دارندگان مغازه اجارهای یا افرادی که هیچ سابقهای در صنف نداشتند یا نمیتوانستند جواز بگیرند یا بسیار سخت، با پیگیری و حتی پا درمیانی پیشکسوتان صنف و تعهد دادن میتوانستند جواز بگیرند. پرونده تمام متقاضیان در جلسه هیئت مدیره مطرح میشد و گاهی پیش میآمد بجای کارمندان اتحادیه خود اعضای هیئت مدیره برای بازدید مغازه متقاضی میرفتند. شاید این سختگیریها ریشه در مقررات و قوانین و سابقه پیش از انقلاب داشت. اما ما هم فکرمان این بود که نباید به هر کسی و راحت جواز کسب بدهیم. نتیجه این مسئله در اصناف زیاد شدن واحدهای صنفی فاقد پروانه کسب بود که خود این موضوع به نوعی تضییع حقوق اعضای دارای پروانه کسب و نشانه قانونگریزی در جامعه بود.
افزایش واحدهای صنفی و سیاستهای دولت
در سالهای اول انقلاب و پس از شروع جنگ اصلاً نمیشد سراغ بستن مغازه کسی رفت. از طرفی دولت میخواست بیکاری به هر صورت کاهش یابد. لذا افزایش واحدهای صنفی و سهلکردن قوانین در دستور کار قرار گرفت، خصوصاً پس از پایان جنگ. اصناف معتقد بودند که این که هر کسی از راه برسد و مغازه دایر کند، موجب گسست روابط حاکم بر بازار و سخت شدن نظارت بر عملکرد واحدهای صنفی خواهد شد. موضوع قرار دادن سقف برای تعداد شاغلین در هر صنف مطالباتی از سوی اصناف بود. اما دولت با این که استدلال اصناف را درک میکرد، اما بهانهای مطرح کرد و گفت این حرف اصناف موجب انحصارگرایی و تضعیف رقابت در بازار میشود. در رسانهها نیز گرانی، کمبود کالا و مسائل دیگر را ناشی از سودجویی و زیادهخواهی اصناف نشان میدادند.
شاید بتوان گفت دولتهای بعد از انقلاب هرکدام در حد خود با اصناف بد تا کردند تا جایی که برخی از فعالان اقتصادی و متدینین پس از انقلاب نیز نتواستند با دولت کار کنند و عملاً اصناف هیچ نمایندهای در کابینه یا مجلس نداشتند. البته افزایش واحدهای صنفی برای دولتها معمولاً درآمدزاست اما عملاً به نفع جامعه نیست. وقتی یک واحد صنفی بجای صد مشتری در روز 50 مشتری داشته باشد، خوب باید سودش را بیشتر کند تا دخل و خرجش با هم بخواند.
اتحادیه محور امور خیریه و گرهگشایی
در سالهایی که ما در اتحادیه بودیم، کار کمک به جبههها، جنگزدگان، آسیبدیدگان از حوادث طبیعی و حمایت از افراد و خانوادههای نیازمند یکی از اصلیترین کارهای اعضای صنف و اتحادیه بود. اصناف و اعضای صنف خیلی کریمانه برخورد میکردند و با وجود همه مشکلاتی که داشتند در امور خیریه کم نمیگذاشتند. مدرسه، بیمارستان و درمانگاه، مسجد و حسینیهسازی، کمک به برپایی مراسم مذهبی، تهیه جهیزیه، هزینه درمان، تحصیل، پوشاک و خوراک یا تأمین مسکن همگی داوطلب داشت و بدون سر و صدا انجام میشد. شاید همین رفتارها بود که اعضای صنف توانستند دوام بیاورند.
کار دیگر ما در حل اختلافات بین اعضا و رسیدگی به شکایات بود که معمولاً به صلح و تراضی ختم میشد. البته در سالهای دفاع مقدس تشکیل تعاونیها و تأمین جنس از کارهای مهمی بود که در اتحادیه پایهریزی شد. امروز که به آن سالها فکر میکنیم، خاطرات خوبی در ذهن میآید. شاید شرایط خیلی سخت بود، اما مردم به هم دلگرم بودند.
همبستگی مردم در مقابله با مشکلات اقتصادی و اجتماعی
امروز هم راه برونرفت از مشکلات اقتصادی و اجتماعی همبستگی مردم است. دولتها فکر نمیکنند اگر مردم همراهشان نباشند چه خواهد شد؟ چطور میتوانند برنامههای خود را پیش ببرند؟ اولین چیزی که مردم میخواهند صداقت و تقوا است. اگر تقوا نباشد، آدم متخصص هم خلاف میکند. آدم با تقوا کاری را میپذیرد که از عهده آن برآید و آن کار را به بهترین صورت و بیمعطلی انجام میدهد. این که برای هرکاری باید چند بار مردم مراجعه کنند، یک علتش مسئولیتپذیری افراد است.
البته قوانین و آییننامهها، روندهای اجرایی و نحوه ارتباط سازمانها با هم مشکل دارد. گاهی دو وزارتخانه سالها برخلاف هم کار میکنند. اتلاف و حیف بیتالمال صورت میگیرد. بعضیها هم که بیتالمال را میل میکنند و سیر هم نمیشوند.
این مطلب از قطعات خودرو شماره 17 گرفته شده است.اگر این مطلب برایتان جالب بود، دیگر مقالات ماهنامه قطعات خودرو را از دست ندهید. شماره های دیگر در انتظار شماست!