پای صحبت پیشکسوتان صنف که می نشینی بیش از هرچیز باور می کنی که کار فقط منبعی برای درآمد نیست. بلکه بخشی از زندگی است. اسکندر معترف می گوید: من هیج وقت مشتری نداشتم، هیچ وقت هم دنبال جنس نبودم؛ منظورش را این طور توضیح می دهد که هرکس به تعمیرگاه مجاز شماره یک پژو میآمد رفیق بود.
ما احساس می کردیم برای دوستانمان کار میکنیم ایشان هم خیالشان راحت بود کارشان درست انجام میشود.در بین مراجعین به تعمیرگاه ما روحانیون و تحصیل کردهها زیاد بودند چون پژو سواران درآن سالها قشر خاصی بودند در این میان مرحوم بازرگان، هاشمی رفسنجانی که پژوی 404 پسته ای رنگ داشت و آیت الله خامنه ای که 404 سفید رنگ داشت را بیشتر به یاد می آورد.
1947 اولین ورود پژو به ایران
تاریخ پژو در ایران با ورود کمتر از 50 دستگاه پژو 202 در سال 1947 و 1948میلادی (1328) آغاز میشود. مدل های 203 و 403 و 404 طی بیست سال بعد به ایران واردشدند. پس از آنها نیز پژو504 میآید که در رقابت با بنز، بی ام دبیلو، شورولت و امثال آنها بخاطر قیمت وکیفیت می تواند مشتریان خاص خود را پیدا کند. حتی خیامی نیز نمایندگی پژو در ایران را می گیرد. بعداز انقلاب پژو حضور پررنگتری پیدا کرد. گرچه نهایتابا بی وفایی در اثر تحریم های آمریکا از ایران رفت.
نخستین جنرال تعمیرگاه پژو در ایران
اسکندر معترف تاجر، کارآفرین، صاحب نخستین جنرال تعمیرگاه پژو درایران میگوید: عبارت مرسوم مشتری مداری است اما من معتقد به صداقت مداری هستم، صداقت که باشد مشتری، خودت و خدا راضی هستید. من هیچگاه دنبال جنس نرفتهام؛ برعکس جنس سراغ من آمده است. هرکس جنسی داشت که از کیفیت آن مطمئن بود به ما عرضه میکرد چون می دانست. به قیمت میخریم و بی منت و درد سر پولش را میدهیم.تاخیر در پرداخت اصلا در کار ما وجود نداشت. نا گفته نماند قبل از من آقای شاه محمدی تعمیرگاه پژو داشتند.
ظرفیت تکمیل است
من فوق دیپلم مکانیک از دانشسرای ایران-آلمان در خیابان 30 تیر داشتم و به کار فنی علاقمند بودم لذا ساعت 7 صبح پساز پیادهروی وخوردنصبحانه قبل از همه کارکنان میرسیدم تعمیرگاه که در خیابان گوته خیابان 13 شهریور بود، یک ساعت بعد گاراژ دارمان تابلوی ظرفیت تکمیل است را میزد جلوی درتعمیرگاه، کارکنان آزاد بودند هرساعتی خواستند بیایند ولی هرکس زودتر میآمد کارهای بهتر را به او می دادم. علاوه بر حقوق ثابت پورسانت هم می دادیم از10 درصد تا 25 درصد، این پورسانت معمولا بیش از حقوق ثابت میشد لذا استاد کار و وردست انگیزه لازم برای به موقع آمدن و درست کارکردن را داشتند. سالی یک بار هم دسته جمعی میرفتیم کناردریا، اینها باعث شده بود تعمیرگاه واقعاً اول وقت ظرفیتش تکمیل باشد.
درستی، بهترین راه پیشرفت
58 سال کار کردهام، روزی 34 تاکسی دست شوفر داشتم، نشانی تعمیرگاه را روی شیشه عقب آنها زده بودم که تبلیغ تعمیرگاه باشد. در خیابان سعدی جنوبی هم فروشگاه لوازم پژو دایر کرده بودیم. در واقع کمپانیها ماشین میفروختند و ما خدمات پس از فروش ارائه میکردیم. درواقع پخش لوازم یدکی پژو به عهده ما بودهم از نمایندگان جنس میگرفتیم و هم خودمان جنس میآوردیم تا نیاز مشتری تامین شودزمانی که خیامی جنس پژو به بازار میداد به مرحوم وهاجی که آن زمان با هم شریک بودیم و بعداسهم ایشان را خریدم،گفتم با خیامی نمیشود در افتاد اما میشود کار کرد، برویم برای مذاکره، ایشان هم قبول کرد رفتیم و به توافق رسیدیم که فروش تهران در اختیار ما باشد تا آخرهم این توافق پا برجا بود. بعد از انقلاب هم نمایندگی استانی ایساکو را داشتم. هرسال هم رکود می زدیم و از حدنصاب عبور می کردیم. این البته به لطف حضور فرزندم دکتر امین معترف بود که برغم فارغ التحصیلی در رشته پزشکی دعوت من را اجابت کرد و چندین سال همراهم شد. من خدا را شکر می کنم بخاطر هرچه به من داده خصوصا همسر و فرزندانی که به آنها افتخار میکنم.
در محیط کار تنش نداشتیم
چه در تعمیرگاه و چه در فروشگاه با اینکه حجم و وسعت کار بالا بود واردات هم داشتم، نمایندگی همداشتم حتی بعضی قطعات را سفارش تولید داخل می دادم اما با هیچ کس به تنش و ناراحتی از طرف من برخورد نمی شد.
کارکنان، مشتریان، شرکاء و هرکس را که با او به نوعی همکار بودم در درجه اول دوست خود می دانستم. بنای زندگی و عالم هستی هم همین است. دوستی و انصاف اگر توام باشد مردم را خوشحال و همراه می کند.