به گزارش قطعات خودرو به نقل از پدال، «ظاهر» یک خودرو اصل و بنیان آن است و حیات و ممات برندهای مشهور و بنامی همانند بنز، پورشه، بامو و لامبورگینی و… بر رعایت دقیق و موبهموی این اصل نهفته است. از همین رو، تمامی آنها برای ظاهر محصولات خود اهمیت ویژهای قائلاند.
طرح ظاهری و بدنه یک خودرو، مرحلهای از فرایند ساخت آن است که ذهن تمامی متصدیان یک کارخانه را به خود مشغول میدارد. طرح بدنه، مقولهای است که بر کارکرد کل یک مجموعه تأثیر مینهد و نمیتوان بهسادگی از آن گذشت؛ اگر خودرویی از آخرین دست آوردهای بشری استفاده نماید ولی دارای طرح مناسبی نباشد قادر نیست که از بازار فروش درخوری بهرهمند گردد.
شاید یکی از معروفترین مثالها در این زمینه، محصول کراساوور پونتیاک به نام آزتک باشد که از آن بهعنوان یکی از زشتترین اتومبیلهای قرن نیز یاد میشود، این خودرو علیرغم ویژگیهای فنی نسبتاً خوب، به دلیل عدم برخورداری از طرحی مناسب و درخور، با شکست سهمگینی در بازار مواجه شد.
شاید بتوان یکی از عوامل ورشکستگی جنرالموتورز در سال ۲۰۰۸ میلادی و به تبع آن محو برند باسابقه پونتیاک را ناشی از طرح نامناسب این خودرو دانست. بقول شاعر: قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود!
بدنه خودرو هر چه باشد و به هر شکل و هیئتی که باشد یک نوع پوشش است که بر اندام شاسی دوخته میشود و این پیراهن بسیار قابل انعطاف است. در مرحله عمل، طراحان از نخستین کسانی هستند که با تکوین و خلق یک بدنه، موجبات فروش خوب و یا بد یک خودرو را فراهم میآورند.
آنها قادرند که بر روی شاسی یک اتومبیل اتاقی را طراحی کنند که محصول را بسیار پیشرفته و یا خوب نشان داده و کارخانه سازنده را از ورطه سقوط و ورشکستگی برهاند و یا برعکس، ممکن است طرحی را برون دهند که اسباب افت یک محصول در بازار را فراهم نماید.
این امر نشانگر آن است که کار طراح تا چه میزان از حساسیت برخوردار بوده و چقدر در پیشرفت و یا پسرفت یک مجموعه تأثیرگذار است، البته در این باب نباید دو مسئله را فراموش نمود، یکی خطمشی کارخانه و دیگری هم سلیقه مدیریت.
درعینحال، یک طراح علاوه بر داشتن قابلیتهای طراحی باید از انسانشناسی، روانشناسی و جامعهشناسی هم چیزهای بداند، چراکه آگاهی و وقوف بر این مسائل، باعث زنده ماندن و پایداری یک شرکت در مقابل خیل عظیم رقیبان میگردد.
شاید تعجب کنید اگر بدانید که امروزه کار طراحی را بیش از همه بخش بازاریابی یک شرکت است که انجام میدهد نه دپارتمان طراحی!
در صنعت خودروسازی مقوله بازاریابی از اهمیت ویژهای برخوردار است زیرا دراینبین، صحبت از شمارگان میلیونی تولید است و از همه مهمتر آنکه، عرضه یک محصول جدید به بازار، از لحظه تصمیمگیری تا تولید حدود سه تا پنج سال زمان میبرد و در این مدت سرمایهگذاری سنگینی (در حدود صدها میلیون دلار) در خصوص تجهیزات، ماشینآلات، نیروی متخصص و سازماندهی فروش و خدمات پس از فروش، صورت میپذیرد و اگر چنانچه محصول جدید در بازار موفق نگردد، شرکت سازنده ضرر و زیان هنگفتی را متحمل خواهد شد.
از همین رو، تصمیمگیری در مورد طرح و ویژگیهای یک محصول بسیار با احتیاط انجام میگیرد و در واقع این بخش بازاریابی است که دقیقاً مشخص میکند چه نوع اتومبیلی و با چه ویژگیهایی و با چه شکل و شمایلی تولید و به بازار عرضه شود.
مثلاً ممکن است که بخش بازاریابی دریابد که بیشتر مردم در این ایام، طرحهای گرد و عضلانی را میپسندند و یا برعکس، خطوط تیز و یا لبهدار را ترجیح میدهند؛ از این رو، پس از جمعبندی نهایی دادههای مربوطه، به طراحان شرکت دستور طرح چنان خودرویی را میدهد.
در حقیقت مهمترین کار بخش بازاریابی تشخیص وضعیت بازار از نظر تخمین حداکثر ظرفیت فروش، تعیین محدوده قیمت، شناخت پیدا کردن نسبت به سلیقه عمومی عامه مردم و….. میباشد.
حتماً لازم نیست که طرح یک خودروی خاص، تمامی نوآوریهای زمانه را در خود جمع نماید، چه بسی طرحهای بسیار سادهای که میتوانند به فروش خوبی نیز دست یابند، طرح بدنه فولکسواگن گلف نسل اول در این باب مثال خوبی است، این طرح که توسط طراح سرشناس ایتالیایی به نام «جورجتو جیوجیارو» تکوین و در سال ۱۹۷۴ میلادی رونمایی شد، جدا از آنکه بر اساس نیازهای روزمره خانوادههای کوچک شهری ساخته شد، سادگی را نیز فراموش نکرد و همین سادگی هم باعث جلب توجه مشتری گردید.
از موارد دیگر هم میتوان به طرح بدنه رنجروور نسل اول اشاره داشت که توسط «دیوید بیچ» و در سال ۱۹۷۰ میلادی معرفی شد و در عین سادگی بسیار جذاب و دلرباست.
البته در این میان، طرحهای بسیار زیبا و درعینحال پیچیدهای نیز وجود دارند، همچون لامبورگینیها و یا فراریها و نیز پاگانی ها و…. که شکل و قیافه خاص مختص به خود را دارا هستند.
از سوی دیگر، طرح بدنه نمایانگر اصالت یک کارخانه صاحب سبک و پیشرو نیز میباشد، در این باب پورشه مثال خوبی است.
بیشتر مدلهای پورشه از طرحی مشابه با یکدیگر برخوردار بوده و یا از یک شکل کلی بهره میبرند و این قضیه هم در میان مدلهای به اصطلاح شاسیکوتاه این کمپانی نمود بارزتری دارد. و دراینبین، تنها امکانات، قابلیتها و تغییرات جزئی است که آنان از یکدیگر متمایز میسازد.
این مسئله در مورد خودروهایی همانند فراری و لامبورگینی و رولزرویس و…. نیز مصداق دارد، مثلاً مدل اوراکان لامبورگینی از شباهت بیمانندی با مدل اونتادور برخوردار است و…
مسئله دیگری که در مقوله طراحی خودرو نقش بسزایی دارد، نوع پیشرانه، شاسی و سیستم انتقال قدرت به کار رفته در یک خودروست.
طبیعی است که نمیتوان موتور یک خودروی اسپرتی را در درون یک خودروی کلاس مینی جای داد و از ایمنی محصول هم مطمئن شد، این کار با آنکه امکانپذیر است و در اقصی نقاط دنیا و بهکرات توسط متخصصان مراکز تیونینگ و یا حتی اشخاص عادی صورت میپذیرد، اما در جای خود عواقبی همچون غیر قابل پیشبینی بودن و یا عدم امنیت و یا اعتماد را دربر دارد.
مسائل استاتیکی و یا دینامیکی یک خودروی کوچک با یک اتومبیل کلاس اسپرت تفاوت بسیاری دارد و روشهای محاسباتی آنها نیز متفاوت است.
یک موتور هشت سیلندر و یا دوازده سیلندر پرحجم، بهخودیخود این امر را به طراح یادآور میشود که بر روی چه اتاقی نصب شود.
در وهله اول، وزن بالاتر این دسته از پیشرانهها نسبت به انواع عادی آن، طراح را ملزم میکند که بدنهای طراحی کند که مرکز ثقل آن به زمین نزدیکتر باشد. یعنی فاصله کف اتومبیل تا زمین کم باشد.
و از سویی دیگر، به دلیل قدرت و دور زیاد این گونه از موتورها، لازم است که گیربکسی مناسب و درخور برای آن گزینش شود و همچنین سیستم ترمزی قویتر و به همراه با انواع و اقسام بوسترها و ملحقات الکتریکی به آن اضافه گردد.
مثلاً دیسکهای ترمز ابرخودرویی همانند بوگاتی ویرون از مواد فوق پیشرفتهای همچون سرامیک، کربن و تیتانیوم ساخته شده است؛ این دیسکها قادرند تا ۱۱۰۰ درجه سانتیگراد گرما را تحمل نمایند درحالیکه ترمز خودروهای سوپر اسپرت معمولی در دمای ۷۰۰ درجه از کار میافتند! و ترمز خودروهای سواری معمولی هم در دماهای بسیار پایینتر، از حیز انتفاع خارج میشوند.
درعینحال، سیستم فنربندی و تعلیق نیز باید جوابگوی خودرو در حالات گوناگون سواری باشد و درنهایت کلمه، لازم است که اتاقی کشیده، کم ارتفاع و پهن برای چنین پیشرانههای پرحجمی طراحی گردد.
این امر را بهوضوح میتوان در طراحی خودروهایی همانند پورشه پانامرا، لامبورگینی اونتادور، انواع مازراتی ها و…… مشاهده نمود.
این را هم از یاد نبریم که امروزه با توجه به استفاده وسیعی که از سامانههای توربوشارژ و سوپرشارژ صورت میپذیرد نیاز به پیشرانههای بزرگ تا حد زیادی کاهش یافته است ولی همان خودروهای مجهز به پیشرانههای ۴ سیلندر توربوشارژ یا سوپرشارژ هم به ترمزهای قویتر و تجهیزات ایمنی بالاتری نیاز دارند تا ریسک استفاده از آنها کاهش یابد.
یکی از نکات شایان توجه دیگر، قابلیت ساخت بدنه و یا همان اتاق خودروست.
بدنههای با طراحی پیچیده مجبورند که از دستگاههای پیچیده و یا روشهای پیچیده ساخت استفاده کنند، فرض کنید جهت ساخت و شکلدهی یک درب از چند نوع پرس متفاوت استفاده میشود، دربهایی وجود دارند که از یک مرحله پرس رد میشوند اما درعینحال دربی نیز وجود دارد که از چندین مرحله پرس رد شده و شکل نهایی را به خود میگیرد.
ملاحظه میکنید که همین امر چقدر در قیمت تمام شده یک قطعه تأثیرگذار است، شاید از همین روست که خودروهایی با طرحهای پیچیده و به اصطلاح فضایی همچون لامبورگینی و یا بوگاتی و….. از بهایی چنین بالایی برخوردارند، زیرا هرکدام از خمیدگیها و حفرههایی که در جایجای بدنه این گونه از خودروها وجود دارد نیاز به دستگاهها و ماشینآلات جداگانهای جهت برش، قالب، پرس و….. دارد که تهیه هرکدام از آنها میلیونها دلار هزینه را بر دوش شرکت سازنده باقی مینهد. شاید اکنون متوجه شوید که چرا اغلب خودروهای ارزانقیمت و کوچک طرحهایی بسیار ساده و یا معمولی دارند.
بهطوریکه ارزان بودن و یا گران بودن یک خودرو در بیشتر موارد از طرح ظاهری آن هویداست و اینکه چرا گاهی اوقات از زیر دست طراحان بسیار مشهور دنیا هم طراحهایی نهچندان جذاب و گاهی زشت! نیز خارج میشود.
مسئله دیگری که بسیار مهم است قابلیت دفع ضربه در یک طرح است. بدنه یک خودرو باید به گونهای طراحی شود که انرژی حاصل از تصادفات را در خود جذب و حل نماید و از بازتاب و انعکاس آن در اتاقک سرنشینان جلوگیری کند.
به همین خاطر، بیشتر خودروهای امروزی از نقاط شکست در بدنه و بهخصوص در ناحیه جلوی خود برخوردارند و کاپوت و گلگیرهای آنها در هنگام برخورد بهصورت کنترلشده خرد و لهشده و ضربات ناشی از برخورد را در خود هضم مینمایند، البته این کار بسیار دقیق و ظریفی بوده و نیاز به هزاران ساعت محاسبه و تحقیق دارد و از هر سازندهای هم ساخته نیست، چه بسیار خودروهایی که در یک تصادف هم کاپوت آنها له میشود و هم اتاقک سرنشینانشان!
موضوع دیگر، مقولات مربوط به ضریب آئرودینامیک بدنه و یا پسا در یک خودروست که در طراحی آن تأثیر بسزایی دارد.
ضریب آئرودینامیک کم بدنه، هم در میزان سرعت یک خودرو و هم در مصرف سوخت آن تأثیر شایان توجهی دارد و مضاف بر آن، این مقوله به میزان صدای باد در داخل یک کابین هم ارتباط وثیقی دارد.
و اکثر خودروهایی که از ضریب آئرودینامیک پایینتری بهره میبرند، آوای ناشی از باد هم در داخل اتاق آنها کمتر به گوش میآید.
از همین روست که غالب خودروهای امروزی از کاپوتهای شیبدار و صندوقهای برآمده و یا گوهای بهرهمندند تا بدان وسیله از میزان مقاومت باد در مقابل حرکت سیال خودرو بکاهند و ضریب آئرودینامیک بهتری را برای آن به ارمغان آورند.
ملاحظه میکنید که طرح بدنه یک خودرو چقدر به عوامل متعدد و گوناگون بستگی دارد و تا چه اندازه نیز باید تمامی فاکتورها و آیتمهای انتخاب شده از هماهنگی و هارمونی با یکدیگر برخوردار باشند؛ انتخاب متناسب اجزاء با یکدیگر نهتنها موجب زیبایی یک طرح میشود بلکه استحکام آن را نیز به همراه دارد.
در مجموع میتوان گفت که مسائل مربوط به طراحی خودرو مفصل و پیچیده است و آنچه که در بالا ذکر شد تنها اشارهای مختصر و کوتاهی بدان بوده است.