سیاست داخلی : سیاستهای تفرقه افکن و نامشخص
در عرصه سیاست داخلی سیاستهای تفرقه افکن و نامشخص دولت نتیجه اش چنددستگی بین احزاب مختلف و حتی بین خود جبهه اصلاحطلبان – جبهه دوم خرداد – شد و در نهایت با طرح عبور از خاتمی اصلاح طلبان عمق فاجعه نمایان شد. این چنددستگی به حضور در قالب ۳ نامزد در انتخابات ۸۴ منجر گشت که شکست سختی را از عنصر ناشناختهای بنام احمدی نژاد دریافت کردند و تلاش دولت خاتمی برای تحریک طرفدارانش برای رای به هاشمی در دور دوم، به دلیل رویگردانی جامعه از خاتمی و اینکه او را حامی هاشمی درک کردند به شکست وحشتناک هاشمی درباره احمدینژاد منجر شد.
شکستهای پیاپی خاتمی و حزب او در انتخابات شوراهای شهر در سال ۸۱ و مجلس در سال 82 و ریاست جمهوری در سال 84 -هم دور اول با شکست اصلاح طلبان و هم در دور دوم با شکست هاشمی – معلول سیاستهای او بود. او بهجای متحد کردن اصلاحطلبان در انتخابات ۸۴ با عدم حمایت از کروبی و چرخش به سمت بخش تندرو اصلاحات باعث تفرقه و شکست سنگین اصلاحطلبان شد.
سیاست خارجی : برادری با صدام
در حوزه سیاست خارجی نیز آنچه که تنشزدایی دوران خاتمی نامیده میشود بیشتر مدیون هاشمیرفسنجانی است که تلاش کرد تا اجلاس سران کشورهای اسلامی در تهران برگزار شود که تاریخش به ابتدای دولت خاتمی افتاد. اما دولت او حتی یه قیمت برادرخواندن صدام را هم برادر میدانست نتوانست تنشها با همسایگان را کم کند و برعکس او تنها رئیسجمهوری که در اجلاس کشورهای عربی حوزه خلیج فارس شرکت کرد احمدینژاد جانشین خاتمی بود.
سفر خفتبار او به پاریس که خاتمی در پاسخ نتیجه اش گفته بود نتیجه آن را سال بعد خواهید دید! که هرگز هم دیده نشد، در کنار توافق مسئله دار هسته ای و نامه به دولت آمریکا، بیشاز پیش رئیسجمهور را بیبرنامه و بیملاحظه، و دولت او را مرعوب نشانداد.
سیاست اقتصادی : چندبرابری بی دلیل دلار و افزایش بی عدالتی
اگر مهمترین دلیل گرانی دلار در زمان احمدینژاد و روحانی تحریم بود، در دولت خاتمی بدون هیچ تحریم خاصی دلار چندبرابر شد که به رشد فقر و نابرابری اجتماعی و تبعیض منجر گردید و بیبرنامگی دولت در بخش اقتصادی هم نمایان شد.
و این جفای بزرگی بود که دلار بدون هیچ تحریمی چندبرابر شد تا ضعفهای دولت را پوشش دهد. خاتمی که در ۷۶ با شعار عدالت اجتماعی و حمایت از محرومان آمده بود در سال ۸۴ بهخاطر سیاستهایش در له کردن محرومین و گرانی دلار و بی عدالتی به یک رئیسجمهور ناکارآمد و فرصت سوز تبدیل شد.
بدلیل دلزدگی که از او و دولتش وجود داشت انتخابات 84 و 88 هاشمی و موسوی در برابر احمدی نژاد که با شعار عدالت آمده بود، به سختی شکست خوردند. تغییر پایگاه اصلاحطلبان از قشر فقیر به مرفه نیز ناشی از سیاستهای خاتمی در دنباله روی از سیاستهای اقتصادی هاشمی بود. در حالی که اصلاحطلبان از دهه شصت خود را حامی محرومان و مخالفانشان را مرفهین بی درد مینامیدند.
دولت پنجم اصلاحات، نه دولت سوم
در نهایت عباشکلاتی یپوش ما در سال ۹۲ سعی کرد حیات سیاسی خود را با حمایت از روحانی ادامه دهد و در انتخابهای سالهای 94 و ۹۶ با پیروزیهای نسبی بتواند نام خود را به صدر کرسی سیاست کشور بازگرداند و انتخابات را انتصابات خودش بسازد اما بیبرنامگی در حمایت بیچونوچرا و بدون هیچگونه تضمینی از افراد و دولت باعث شد که این نقش تازه اش همان محبوبیت باقیمانده او را نیز بگیرد. اینک مردی که در سال 76 به عنوان سدی در برابر سیاستها و کارگزاران هاشمی معرفی میشد، با حمایت از روحانی -و نیز لیست امید- به مهرهای پیاده در شطرنج آنها و برای خدمت به منافعشان تبدیل شد. دولت روحانی اکنون در نگاه مردم دولت سوم و چهارم اصلاحات و دولت پنجم و ششم کارگزاران دیده می شود. این حاصل رویکرد عجیب خاتمی در دهه 90 و در حمایت شدید و بی قیدوشرط از دولتی است که کشور را به پرتگاه سقوط کشانده و مردم را در فقر و فلاکت رها کرده است. اکنون که ابر بحرانهای اجتماعی و اقتصادی جامعه را به وادی نابودی سوق داده و نفرت از دولت و حامیانش را سبب شده است، مهرعلیزاده دم از دولت سوم اصلاحات میزند! غافل از آنکه این وضعیت ثمره دولت و مجلسی بود که از «تَکرار میکنم»های خاتمی خارج شده است.
پایان خاتمی که در سال ۷۶ محبوبترین رییسجمهور نامیده میشد، در 1400 رقم میخورد جایی که «تَکرار میکنم» های او بدون پایگاه اجتماعی مانده است. خاتمی نمایانگر سیاستمداری ضعیف است که عامل شکستهای سخت اصلاح طلبان در سالهای 84 و 88 میباشد. او در ادامه سیاستهای ضعیف ویرانگرش در سال 92 با معامله روحانی-عارف برای همیشه اصلاح طلبی را در پیشگاه کارگزاران اعتدالی شده قربانی کرد و عامل اصلی برآمدن فاجعه بارترین مجلس و دولت و وصعیت کشور شد. او همان همیشگی است: یک رییس جمهور «بد و فرصت سوز» که دارای یک «دولت ترسو و مرعوب» بود…..نه چیزی بیشتر