حل مشکلات کشور به شرط مدرک!

این روزها تنور سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نقل تمام  محافل شده است؛ کافیست سری به روزنامه‌ها و شبکه ‎های اجتماعی بزنید؛ با صدها مطلب در زمینه کاندیداها در نخستین مناظره تلویزیونی عنوان کرده‌اند، مواجه خواهید شد.

در جریان این مناظره حسن مهرعلیزاده سوالی مبنی بر اینکه «چرا تحصیل کرده‌‌های داخل و خارج از کشور نمی‌توانند مشکلات کشور را حل کنند؟» را مطرح کرد. طبیعتاً موضوعات مختلفی برای پاسخگویی به این سوال از ذهنتان می‌گذرد، اما در گام نخست ضرورت دارد ابتدا مشکلات کشور را در سطوح مختلف طیف‌بندی کرد، سپس به چرایی حل نشدن آن از سوی جامعه تحصیل کرده کشور پرداخت.

برخی از مشکلات را می‌توان به ماهیت استکبار ستیزانه کشورنسبت داد. به عنوان مثال مشکلاتی از ازقدیم‌الایام با آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی داشته‌ایم را در نظر بگیرید، این مشکلات از 70 سال گذشته در کشور وجود داشته و حل شدن آن زمان و سازوکار ویژه‌ای را می‌طلبد.

مشکلات ناشی از سیاست‌های داخلی

برخی از مشکلات کشور ارتباطی به آمریکا و اروپا ندارد و به سیاست‌های داخلی کشور برمی‌گردد. نمی‌توان مشکلاتی که در زمینه مدیریت تنظیم بازار، امور رفاه اجتماعی یا خدماتی که از سوی دولت به مردم ارائه می‌شود را کتمان کرد. پس از سال‌ها گره این مشکلات باز نشده که هیچ؛ بلکه کلاف آن طوری به هم پیچیده شده که باز شدن آن مدت‌ها زمان می‌برد.

جای خالی دولت الکترونیک

از زمان تدوین و ابلاغ طرح توسعه و کاربرد فناوری ارتباطات و اطلاعات ایران(تکفا) نیز بیش از 2 دهه می‌گذرد؛ اما ایجاد دولت الکترونیک تنها در حد شعار باقی مانده است. در صورت تحقق این امر، بسیاری از مسائلی که مردم روزانه با آن مواجه هستند بر پایه آی‌تی به راحتی قابل حل خواهد بود.

دست‌های پشت پرده

بخشی دیگر از مشکلات کشور را می‌توان به نیت‌های ناپاک افرادی نسبت داد که با سوءاستفاده از موقعیت خود، به چیزی جز پر کردن جیبشان فکر نمی‌کنند. زیاده‌خواهی و رانت‌های برخی از مسئولان و از طرفی چشم‌پوشی از این سوءاستفاده‌ها می‌تواند منجر به ایجاد صدمات بیشتری برای کشور شود.

سرخوردگی تحصیل‌‌کرده‌ها

موارد فوق تنها برخی از مشکلات کشور بودند که به قول مهرعلیزاده هم تحصیل کرده‌های داخل و هم خارج کشور از حل آن عاجز مانده‌اند. این مشکل را می‌توان به «خروجی نامطلوب دانشگاه‌ها» نسبت داد یا به زبان ساده‌تر تحت عنوان «سرخوردگی تحصیل کرده‌ها» مطرح کرد.

حتما به خاطر دارید که در دوران دبیرستان معلم در کلاس درس حاضر می‌شد و مباحث آموزشی را دقیقا بر اساس چارچوب کتاب درسی به دانش‌آموزان یاد می‌داد. حال دانشجویی را تصور کنید که یک سال برای موفقیت در کنکور تلاش کرده و با هدف فراگیری دانش بر پایه پژوهش توانسته وارد دانشگاه‌های سطح یک کشور شود. اما پس از ورود  درمی‌یابد که نه تنها از ارائه مباحث آموزشی مانند دانشگاه‌های خارجی خبری نیست؛ بلکه باید تا پایان دوران کارشناسی وضعیتی مشابه دبیرستان را در دانشگاه تحمل کرده و مباحث آموزشی را بر اساس موضوعات ترجمه شده و کتاب‌های چندین بار تالیف شده فرا گیرد.

پول از من؛ پژوهش از تو!

 اگر یک استاد کمی به پژوهش اعتقاد داشته باشد و بخواهد در نحوه آموزش خود خلاقیت به خرج دهد، موضوعی را برای تحقیق و ارائه آن توسط دانشجویان  در کلاس مطرح کرده و نمره‌ای را برای این امر لحاظ می‌کند.  در این روزها کمتر دانشجویی پیدا می‌شود که از روی علاقه شخصی بخواهد زمان خود را صرف ترجمه چندین مقاله و پژوهش‌های میدانی کند که نمره‌ای برای آن لحاظ نشده است.

 در چنین شرایطی تعداد معدودی از دانشجویان هستند که به معنای واقعی درباره سوژه مطرح شده جست‌و‌جو کنند، چندین کتاب بخوانند، خلاصه برداری کنند و در نهایت حاصل چندین روز تحقیق خود را در قالب یک فایل پاورپوینت در کلاس ارائه دهند. بیشتر دانشجویانی که کم حوصله‌تر هستند، سر کیسه را شل می‌کنند و انجام پروژه‌های کلاسی را به مقاله‌نویس‌های خیابان انقلاب یا سایت‌های دانشجویی می‌سپارند.

جنسیت؛ مهم‌ترین معیار نمره‌دهی برخی اساتید

نحوه نمره‌دهی اساتید نیز داستان‌های مخصوص خودش را دارد. جالب است بدانید جنسیت دانشجویان به عنوان یکی از معیارهای نمره‌دهی برای برخی اساتید تلقی می‌شود؛ به طوری که  دانشجویان به امید گرفتن نمره بهتر باید چند واحد در رابطه با نحوه برخورد با استاد پاس کنند. برآیند جنسیت و چگونه سلام استاد را علیک گفتن، نمره دانشجو را تعیین خواهد کرد.

اگر 17 گرفتید؛ کلاهتان را بالا بیندازید!

اگر در اواسط دهه 80 متولد شده و هنوز دانش‌آموز هستید، ضرورت دارد به خاطر بسپارید و به والدینتان هم گوشزد کنید که نمره 20 در دانشگاه وجود ندارد. به قول برخی اساتید «نمره 18 تا 19 هم مخصوص دوران تحصیل ماست؛ نه دانشجویانی که بدون درس خواندن هم می‌توانند دانشجو شوند!». پس اگر در دانشگاه نمره 17 گرفتید کلاهتان را بالا بیندازید و حسابی خوشحالی کنید.

دست و دل‌بازی نمره در دانشگاه‌های شهریه‌ای

برخی اساتید دانشگاه‌های شهریه‌ای کشور برای نشان دادن خروجی مطلوب این مراکز و جذب دانشجوی بیشتر، در نمره‌دهی بسیار دست و دل باز هستند؛ البته حق هم دارند. چرخ این دانشگاه‌ها با شهریه دانشجویان می‌چرخد، اگر دانشجو نباشد که باید دکان مدرک فروشی این افراد تعطیل شود، پس استاد برای اینکه اندک حقوق دریافتی‌اش را از دست ندهد، مجبور است با دانشجویان کمی راه بیاید.

در این نوع دانشگاه‌ها اگر دانشجو اصطلاحاً «برگه سیاه کند» و مطالب بی‌ربط در برگه امتحانی خود بنویسد، به راحتی می‌تواند نمره 10 بگیرد و پاس شود، حال اگر استاد کمی سخاوتمندتر باشد، گرفتن نمره 17-18 دور از ذهن به نظر نمی‌رسد.

مهارت‌گرایی؛ حلقه مفقوده دانشگاه‌ها

کم نیستند دانشجویانی که با چنین شرایطی در دانشگاه درس خوانده و معدل 18 یا 19 از دوره کارشناسی فارغ‌‌‌التحصیل شده‌اند؛ اما از پاسخ به ساده‌ترین سوالات مرتبط با رشته خود باز می‌مانند. وضعیت دوره کارشناسی ارشد و دکتری نیز تفاوت چندانی با دوره کارشناسی ندارد.

 هنگامی که مبنای حقوق بسیاری از ادارات به جای تخصص مدرک تحصیلی افراد است؛ وقتی که ارتقای شغلی یک کارمند با وجود تمام مهارت‌های شخصی بدون داشتن فلان مدرک تحصیلی ممکن نیست؛ زمانی که جا افتادن «جناب آقای دکتر و سرکارخانم مهندس» در نامه‌های اداری اقدامی خارج از عرف و ناپسند تلقی می‌شود؛ طبیعتاً میل به تحصیل در دوره‌های کارشناسی ارشد و دکتری افزایش پیدا خواهد کرد و به جای توجه به مهارت، مدرک افراد در اولویت قرار داده می‌شود.

مدرک‌‌گرایی کاندیداها هم داستان‌ساز شد

مدرک‌گرایی در کشور موضوع تازه‌ نیست؛ در مناظرات اخیر نیز ادعاهایی مبنی بر نحوه تحصیل برخی کاندیداهای ریاست جمهوری از سوی عبدالناصر همتی مطرح و جوابیه‌هایی نیز از سوی کاندیداها رسانه‌ای شده است که پرداختن به آن در این مقال نمی‌گنجد.

با توجه به تمامی مواردی که در فوق به آن اشاره شد، طبیعی است تحصیل کرده‌‌های داخل و خارج از کشور نتوانند مشکلات کشور را حل کنند؛ زیرا در درجه اول با مشکلات آشنا نیستند و در درجه دوم نمی‌دانند چگونه آن را تحلیل و در راستای رفع آن گام بردارند.

دانشجویان عالم بی عمل‌اند؟!

باید قبول کرد که برخی از دانشجویان این روزها مصداق بارز «عالم بی عمل» هستند. در این میان نمی‌توان شخص دانشجو را مقصر دانست؛ بلکه باید مشکل را از سیستم آموزش و پرورش ریشه‌یابی کرد.

دانش‌آموزی را در نظر بگیرید که از لحاظ درسی در وضعیت مناسبی قرار دارد و اما حرفی را در چارچوب اخلاق بر خلاف عقاید معلم بیان کند؛در چنین شرایطی طبیعی است  که معلم سر سازگاری با چنین کودکی نداشته باشد. این موضوع در دانشگاه نیز صدق می‌کند؛ بارها شاهد این موضوع بوده‌ایم که استاد به بهانه ظاهر دانشجویان یا عقاید آنان نمره قبولی به آن‌ها نداده است.

نقطه قوت سیستم آموزش فرنگی‌ها کجاست؟

در مدارسی مانند آفریقای جنوبی، فنلاند، نیوجرسی و… از همان دوران ابتدایی نحوه حل مسئله را بر اساس چرخه IDEAl (شناسایی مسئله، تعریف مسئله، جست‌وجو، عمل کردن و نگاه به عقب) به دانش‌آموزان یاد می‌دهند.

دانش منهای جو برابر می‌شود با پشت میزنشین‌ها؟!

 در دانشگاه‌های معتبر جهان نیز، دوره‌هایی مشابه با کارورزی در نظر می‌گیرند که طی آن دانشجویان با کار آشنا شده و ساختارهای مرتبط را پیدا می‌کنند و به‌دنبال داده‌های پرت می‌روند. به زبانی ساده‌تر می‌توان گفت دانشجو در این دوره بر موضوعاتی متمرکز می‌شود که نقاط که فراوانی کمتری دارد و از طریق تحلیل آن، می‌تواند قدرت حل مسئله و تفکر انتقادی خود را تقویت کنند.

متاسفانه تفکر انتقادی و حل مسئله چه در سیستم آموزش و پرورش و چه در سیستم آموزش عالی کشور نقش چندانی ندارد. این روزها نقش پسوند «جو» در کلمه دانشجو کمرنگ‌ و کمرنگ‌تر شده است. اگر نحوه چگونه «جستن» را به دانشجویان آموزش نداده و دانش را با تکیه بر کتب تالیفی را به خورد ذهنش بدهیم، طبیعتاً فرد در آینده بدون علم حل مسئله، وظایفی همانند تنظیم بازار را بر عهده می‌گیرد و نمی‌تواند مرغی که قیمت آن کوچکترین ارتباطی با تحریم‌ها ندارد را ثابت نگه دارد. در چنین شرایطی ثابت نگه داشتن قیمت ارز کمی دور از ذهن به نظر نمی‌رسد؟ زمانی که مردم محتاج نان شبشان هستند،  دغدغه کنونی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری اثبات مدرک تحصیلیشان است تا با تکیه بر آن توانایی حل مشکلات را ثابت کنند، آیا می‌توان امیدی به بهبود اوضاع اقتصادی کشور داشت؟

فهرست مطالب

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *