قطعات خودرو

کاسب حبیبِ خداست

اتاق تهران – من در فقر متولد شدم. مادرم نان‌آور خانواده بود و وقتی خیلی کوچک بودم شروع به اجاره دادن خانه کرد. یکی از اتاق‌ها را مجهز کردیم و بابت آن اتاق و غذا هفته‌ای 7 دلار می‌گرفتیم. از همان موقع یاد گرفتم که چطور دانه‌های ذرت را جدا کنم، لوبیا سبز پوست کنم، ظرف بشورم و میز را بچینم. من از پیروان کلیسای «فرست باپتیست» شهر جونزبرو در جورجیا هستم. زمانی کشیشمان پرسید «کدام‏یک از گفته‌های مسیح هست که مردم از همه کمتر به آن باور دارند؟» پاسخ خیلی ساده بود؛ اینکه هدیه دادن از گرفتن بهتر است. آدم‌های کمی به عمق این مطلب پی برده‌اند. به نظر خودم این‌گونه است که هرچه بیشتر می‌دهم، داشته‌هایم بیشتر می‌شود.» این بخش‌هایی از گفته‌های ساموئل تروت کاتی است. کارآفرین و یکی از صاحبان کسب‌وکار بزرگ در آمریکا و موسس رستوران‌های زنجیره‌ای Chick-fil-A. او حالا البته سال‌ها است که از دنیا رفته اما نام او هنوز هم که هنوز است به عنوان یکی از شاخص‌ترین کارآفرینان در حوزه غذا و رستوران‌داری شناخته می‌شود؛ نه‏فقط به عنوان کسی که از صفر شروع کرد و به میلیاردها ثروت رسید بلکه به عنوان مدیری که یکی از عجیب‌ترین باورها در حوزه کسب و کار را داشت. باوری که سبب می‌شد یکی از سرشناس‌ترین برندهای رستوران‌های زنجیره‌ای آمریکا در روزهای یکشنبه، در تعطیلاتی که قاعدتا میزان استقبال مردم از رستوران‌ها بیشتر از روزهای دیگر هفته بود، تعطیل باشد. برای همین بود که این سوال همیشه در گفت‌وگوهای رسانه‌ای و کاری و آموزشی او پیش می‌آمد. ساموئل تروت کاتی یک مسیحی دوآتشه بود و آموزه‌های دینی‌اش را همواره به عنوان بخشی از کتاب قانون کسب و کارش به اجرا درمی‌آورد. نمونه صاحبان کسب و کاری مثل او را شاید البته در ایران راحت می‌شد پیدا کرد؛ در آن روزگارانی که «بازار» در هر شهری بخشی از قلب شهر به شمار می‌رفت و کاسبان و سرسفیدان این بازارها در بسیاری موارد تلاش می‌کردند تا کسب و کارشان بر پایه آموزه‌های دینی بچرخد.
ساموئل تروت کاتی سال 1921 در جورجیا متولد شد. او سال 1946 وارد صنعت رستوران‏داری شد. در آن سال او و برادرش بن، یک رستوران به نام دورف گریل باز کردند و در سال‌های بعدی توانست موفقیتشان در بازار را تثبیت کند و بعد با اتکا به آموخته‌هایشان و یک ترکیب مخصوص که برای ساندویچ مرغ به دست آورده بودند، رستوران‌ معروف Chick-fil-A افتتاح شد. کاتی 93 سال عمر کرد و در سال 2014 از دنیا رفت اما مجموعه عظیمی از رستوران و مجموعه‌ای از 6 کتابی که در مورد راه و رسم زندگی و کسب و کار نوشته بود از او به جای مانده‌اند. یکی از باورهای او این بود که با خصوصی نگه داشتن شرکت می‌تواند قدرت عمل بیشتری در انجام کارهای خیرخواهانه داشته باشد. به عنوان مثال به کارکنان پاره‌وقتی که دو سال با این شرکت می‌ماندند کمک‏هزینه هزار دلاری تحصیل پرداخت می‌کرد. در طول 35 سال رقم همین کمک هزینه‌های تحصیلی هزاردلاری تبدیل به رقمی 23 میلیون دلاری برای شرکت شد که عملا صرف کارکنانشان شده بود. او در مصاحبه‌هایش گفته بود که رابطه او با پدرش هرگز رابطه نزدیکی نبوده، پدرش تنها شمایلی حاضر در خانه بوده که در کنار زندگی روزمره آن‏ها ‏حضور داشته و مثلا اگر او با مشکلی برخورد می‌کرد قرار نبود پدرش گرهی از کارش بگشاید و شاید برای همین بود که نه‏تنها برای خانواده خودش بلکه برای کارکنانش هم می‌خواست این نقش پدری را بازی کند.
بخشی از باورهای این کارآفرین آمریکایی را می‌توانید در مصاحبه زیر که ترجمه‌ای است برگرفته از مطلب مفصلی در مورد او که بر سایت دانشگاه ماساچوست قرار گرفته، بخوانید.

به افرادی که علاقه‏مند به ورود به کسب‌وکارهای کوچک در حوزه پذیرایی و مهمانداری هستند چه نصیحتی می‌کنید؟
خیلی مهم است که اگر قرار است کار خودتان را راه بیندازید، از این کار لذت ببرید و کاملا به تلاشی که باید بکنید متعهد باشید. اگر کاملا به کار بچسبید می‌توانید به هرچه می‌خواهید دست پیدا کنید. مهم است که عاشق کارتان شوید تا بتوانید برای مدت طولانی‌تری در این حوزه به کار ادامه دهید. کسب‌وکارهایی رونق می‌گیرند که مراقب آدم‌هایشان (کارمندانشان) باشند و هر روز آن‏ها ‏را تشویق کنند.
چه چیزی باعث شد که خودتان وارد حوزه رستوران‌داری شوید؟
من دنبال کاری بودم که توسط آن هم بتوانم پول درآورم و هم به عموم مردم خدمت کنم. کار و بار رستوران‌داری چیزی است که باید برای ماندن در آن واقعا ازش لذت ببری. واقعا باید دلت بخواهد به آدم‌ها خدمات بدهی و محصول باکیفیت عرضه کنی. وقتی هم که بابت کیفیت این خدمات و غذایی که تحویل می‌دهی مورد تمجید قرار می‌گیری، واقعا می‌بینی ارزشش را دارد.
به عنوان یک کارآفرین جوان با چه چالش‌هایی در ساخت ایده Chick-fil-A روبه‌رو شدید و چطور به این چالش‌ها غلبه کردید؟
من اولین شعبه‌ام را در یک مساحت 5 هزار متر مربعی افتتاح کردم که درست بیرون فرودگاه آتلانتا بود. با 10 هزار و 600 دلار ساختمانش را ساختم و آن را تجهیز کردم. این شعبه در جریان جنگ جهانی دوم افتتاح شد. همین مسئله‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ سبب مشکلات بسیار شد چون نمی‌توانستی مواد غذایی و گاز و باقی اقلام ضروری را تهیه کنی. پیدا کردن نیروی انسانی در آن زمان کار سختی بود. مشکلاتی که آن اوایل مجبور شدم بر آن‏ها ‏غلبه کنم شامل فشردگی رقابت، بازپرداخت سود وام و دسترسی به منابع درست بود. شما باید بر این مشکلات غلبه کنید و اینکه هرکسی چطور با آن‏ها ‏روبه‌رو می‌شود سبب می‌شود که منحصربه‌فرد شود. من عزمم را جذب کرده بودم که ایده‌ام تبدیل به موفقیت شود. اول با موضوع راه‌اندازی Chick-fil-A در مراکز خرید مشکل داشتم اما بعد آدم‌ها را قانع کردم که بعد آدم‌هایی را که برای خرید می‌آمدند قانع کردم که در همان موقعیت هم به جای همبرگر می‌توانند ساندویچ باکیفیت‌تری بخرند.
ماموریت Chick-fil-A در ارتباط با هدایت سازمانی چیست؟
ماموریت ما این است: با پیشکاری مومنانه در هرآنچه در دستان خداوند است و مراقبت از آن را به ما سپرده است، او را بستاییم و شاید بتوانیم تاثیر مثبتی بر روی کسانی که سر راه ما قرار می‌گیرند داشته باشیم. من هر روز و هر زمان که باید موارد مربوط به کارمندان و یا مشتریان ناراضی را حل و فصل کنم با همین فکر پیش می‌روم. پس از معین کردن این ماموریت سازمانی، فروش ما در سطح ملی 36 درصد افزایش پیدا کرد. من هر روزم را با این کلمات سپری می‌کنم و بقیه را هم تشویق می‌کنم که همین کار را انجام دهند:
حرفی که ما می‌زنیم حکم دستورالعمل را دارد؛
کاری که ما می‌کنیم حکم تاثیرگذاری را دارد؛
خودمان هم حکم تمثیل را داریم.
برای ورود اعضای خانواده‌تان به کسب‌وکار خانوادگی چه استانداردهایی مشخص کرده‌اید؟
خیلی مهم است که آدم از حمایت خانواده برخوردار باشد اما علاوه بر این، من معتقدم که هرکدامشان باید با مختصات Chick-fil-A هم بخوانند. سه تا پسرها و دو تا از نوه‌های من در همین کار هستند. یکی از شروط من این است که نوه‌هایم قبل از آمدن به Chick-fil-A دو سال در شرکت دیگری کار کرده باشند. به عقیده من تلاش تیمی برای ادامه موفقیت در کسب و کار خانوادگی‌مان اهمیت بسیاری دارد و امیدوارم که در نسل سوم کاتی‌ها هم ادامه پیدا کند.
چرا تصمیم گرفتید کارتان را روزهای یکشنبه تعطیل کنید؟
این بهترین تصمیمی بود که در زندگی‌ام گرفتم. من بنا بر اعتقاداتم باور دارم که روزهای یکشنبه باید در خدمت خداوند باشد و نه متمرکز بر کسب و کار. با چنین تفکری بود که می‌خواستم کارکنان Chick-fil-A این روز در هفته را برای خودشان داشته باشند تا بتوانند وقتشان را با خانواده‌شان بگذرانند. آدم‌ها (کارمندان) هستند که سبب موفقیت یا شکست یک شرکت می‌شوند و من معتقدم که میان قوانین انجیل و قوانین کسب‌وکار خوب منافاتی وجود ندارد. با چنین شیوه زندگی است که کارکنانم طبق قانون طلایی پیش می‌روند: ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏با مشتریان جوری رفتار کنید که وقتی خودتان برای صرف غذا بیرون می‌روید دوست دارید با شما برخورد شود. این یعنی با لبخند بگویی «با کمال میل». مهربان بودن با آدم‌ها هیچ هزینه‌ای ندارد اما سود بسیار زیادی به همراه دارد.
در مورد کارآفرینی و مدیریت یک سازمان عظیم خدمات غذایی بیشتر از همه چه آموختید؟
به نظرم باید به میزان بسیار بسیار زیاد به آنچه می‌خواهید انجام دهید ایمان داشته باشید. باید تکلیفتان روشن باشد که صرف نظر از هر مشکلی که سر راه قرار بگیرد می‌خواهید کارتان را پیش ببرید. در طول 60 سال من آموختم که فارغ از تمام پستی و بلندی‌ها، درس شماره یک این است که مشتری‏هایتان را راضی نگه دارید و در این صورت آن‏ها ‏همیشه به سمت شما برمی‌گردند.

فهرست مطالب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *