پیروزی در 9 و 33 دقیقه صبح

علاءالدین آرین، ازاستقبال کنندگان  امام (ره) در 12 بهمن 1357:

«توجه فرمایید توجه فرمایید، پرواز 4721؛ به زمین نشست»صدای زن که در بلندگوهای فرودگاه مهرآباد پیچید،فریاد شوق مردم منتظر به آسمان رسید ودقایقی بعد امام خمینی (ره)در بهت و ناباوری ازپله های پرواز 4721 پایین آمد.

ساعت 9 و 33 دقیقه صبح روز پنجشنبه 12 بهمن برای “علاءالدین آرین” و دیگر همکاران مؤمن نیروی هوایی ماندگارترین خاطره بود و با لبخند در خاطره‌هاشان ثبت شد .

گفتگوی زیر حاصل گپ وگفتی نه چندان کوتاه با مردی است که درتیم استقبال کنندگان  امام خمینی در فرودگاه مهرآباد بود وبا گذشت 42 سال، هنوز شماره پرواز 4721، ساعت 9:33 صبح 12 بهمن ماندگارترین اعداد ذهن اوهستند .

برداشت اول:پرسه در کوچه پس کوچه های ذهن

 عینکش را روی صورتش جابجا می‌کند و درخاطره‌ای دورفرو می‌رود به روزهایی

می‌رسد که تقویم‌هاسال 1350 را نشان می‌داد وافراد طرفدار رژیم سال را با تقویم شاهنشاهی  محاسبه می‌کردند و می‌گفتند سال 2530 شاهنشاهی زیباتر است و او استخدام نیروی هوایی ارتش شده بود.

رژیم شاه حتی اعداد به تقویم هارخنه  کرده و تاریخ را از شمسی به شاهنشاهی تغییر داده بود آن روزها تازه من در ارتش استخدام شده بودم و قوانین سختگیرانه ای در ارتش اعمال می شد.

“آرین” با آه بلند این را می‌گوید ودر پرسه‌های کوچه پس کوچه‌های ذهنش می‌رسد به  اواخرسال  56 به روزهایی که اعلامیه‌های آقا پنهانی به کشورمی‌رسید و می‌گوید:«از مدت‌ها قبل با افکار و اندیشه‌های امام آشنا شده بودم و از طریق اعلامیه‌هایی که گاه در پشت درب خانه هایمان می‌گذاشتند متوجه منظور و اهداف امام (ره )می‌شدیم.»

برداشت دوم :کجایی مرد ؟!

سکوت خانه را صدای ضعیف زن شکست. نمی‌دانست چه کند و تاخیر طولانی همسرش را با چه کسی درمیان بگذارد؟ دست به دعا برداشته بود تا خبری ازهمسرش برسد سابقه نداشت که بدون اطلاع از اوجایی برود.

ساعت 10 بار نواخت ودلهره زن بیشتر شد زمزمه‌هایی از حمله نیروهای هواداررژیم شنیده می‌شد وبه دل‌نگرانی‌های زن دامن می‌زد.

دلهره‌ها به خانواده‌ها رسید اما ازمرد خانه خبری نبود زن زیر لب زمرمه کرد: پس کجایی آرین ؟ اما تا صبح نشد کسی نفهمید که آرین دردرگیری  نیروهای رژیم زخمی شده و ترکشی به پاشنه پایش اصابت کرده و تاصبح در منزل یکی از دوستان درد کشیده است.

برداشت سوم : تیم استقبال کننده امام

خبربرگشت امام همه کشور را پر کرده بود و مردم در بهت وناباوری به قدرت ایمان و ایستادگی خود در مقابل رژیم فکر می‌کردند .فرمانده عده ای از نیروها را در اتاقی جمع کرد وگفت:«موافقید در تیم استقبال کننده آیت الله خمینی باشید ؟نفس آرین به شماره افتاده بود ودردل برای این اتفاق خدا را شکر می‌کرد تیم مشخص شد و همه آماده بزرگترین و مهمترین استقبال تاریخ شدند.

آرین با خود تکرار کردهیچ فکر می‌کردی زمانی در پلیس هوایی ستادخدمت کنی و یکی از افراد تیم استقبال ازامام و رهبرت باشی؟ روز 12 بهمن، ازستاد به فرودگاه مهرآباد اعزام شدیم تا وظیفه حفاظت از جان امام خمینی (ره) را به عهده بگیریم .

 آرین با بیان این مطلب می‌گوید:«اتفاق پذیرفتن امام و انتخاب حکومت اسلامی بر رژیم شاه پیشترها افتاده بود واین حاکی از بینش سیاسی و اعتقادی بالای کارکنان نیروی هوایی ارتش بود و نیروی هوایی از مدت‌ها پیش با شرکت در تظاهرات و راهپیمایی‌هایی که علیه رژیم پهلوی انجام می‌شد، آمادگی خود را اعلام کرده بودند و بدون شک تحولات انقلاب زیر ذره‌بین نگاه تیزبین کارکنان این نیرو بود.»

برداشت چهارم :دلهره داشتیم

نفس عمیقی می‌کشد انگار پس از گذشت 42 سال خود رادر صف استقبال کنندگان می‌بیند و با حسرت می‌گوید:«آن روز باگروهی از همکاران دژبان مأموریت داشتیم که در فرودگاه مهرآباد حضور پیدا کنیم حدود 40-50 نفر بودیم که ازستاد اعزام و ساعتی قبل از نشستن هواپیمای امام در فرودگاه مهرآباد مستقرشدیم درست به خاطر دارم که با وجود آمادگی قبلی، نگرانی و دلهره فراوانی داشتیم و نمی‌دانستیم چه اتفاقی خواهد افتاد. جامعه آن روز هم همین وضعیت را داشت و این مسئولیت ما را سنگین‌ترمی‌کرد چراکه باید بر دلشوره‌های خودمان مسلط می‌شدیم وحس اطمینان را به جامعه منتقل می‌کردیم آنچه که باعث می‌شد اطمینان ما بیشتر باشد اطلاع و آگاهی ما از وضعیت هواپیما و ورود امام بود که  به دلیل آگاهی‌هایی بود که پیش‌تر از طریق اطلاعیه‌ها و اعلامیه‌ها به آن دسترسی پیدا کرده بودیم ما را یک قدم جلوتر نگاه می‌داشت هواپیمای حامل امام (ره) و همراهان در ساعت 9 و 33 دقیقه در فرودگاه مهرآباد به زمین نشست و به محض باز شدن درهواپیما، غریو “الله‌اکبر” در فرودگاه طنین‌انداز شد البته هم‌زمان، کمیته استقبال هم با استعداد 70 هزار نفر ازمردم، تدارک دیده شده بود که تعدادی از آنها درسالن مستقر بودند و بقیه در مسیری که بنا بود امام (ره) بعد از خروج ازفرودگاه در خیابان انقلاب، دانشگاه تهران، بهشت زهراعبور کنند مستقر بودند و انتظار می‌کشیدند.»

 برداشت پنجم: چهره امام ماندگارترین تصویرذهنی من است

ورود امام و دیدن  تصویرایشان روی پله‌های هواپیما بهترین وماندگارترین تصویری بود که درذهنم نقش بسته است .

آرین با یادآوری خاطره‌ای از آن روزها می گوید:«خوب به خاطر دارم درِهواپیما که باز شد جمعی ازروحانیان برای عرض خیرمقدم وارد هواپیما شدند حضور شهید مطهری را کامل به یاد می‌آورم. لحظاتی بعدامام به آرامی از پلکان هواپیما پایین آمدند ودر کنارخلبان فرانسوی هواپیما، پا به خاک مقدس ایران گذاشتند من وهمکارانم پای هواپیما بودیم و امام در آغوش گرم کارکنان شجاع و غیور نیروی هوایی ارتش قرار گرفتند و ازهمان لحظه، مأموریت حفاظت و حراست رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، به عهده این کارکنان بی‌ادعا گذارده شد. امام مسیرهواپیما تا سالن فرودگاه را با خودرو طی کردند و وارد سالن شدند. آنجا بود که برای نخستین‌بار غریو “الله‌اکبر، خمینی رهبر” به هوا برخاست و کمیته استقبال، سرود “خمینی ای امام” را اجرا کرد که خاطره آن دیدار و آن سرود، هنوز در ذهن من است. نخستین سخنرانی را امام در همان سالن ایراد کردند و سپس با همان خودرو معروف(بلیزر) که بارها تصویر آن را در تلویزیون دیده‌اید، راهی دانشگاه تهران و سپس بهشت زهرا شدند ازدحام جمعیت آن روز، سرعت حرکت خودرو را گرفته بود مأموریت ما عملا بعد از خروج امام از سالن تمام شده بود بعد از خاتمه مأموریت اداری، به عنوان یکی از مشتاقان انقلابی امام(ره) قطره‌ای شدیم و به دریای مردم  پیوستیم و همراه کمیته استقبال، پا به پای جمعیت انقلابی به دنبال امام حرکت کردیم به دلیل ازدحام جمعیت، امام را بر بالگردی سوارکردند و به بهشت زهرا و قطعه 17 شهدا تشریف‌فرما شدند و سخنرانی تاریخی خودشان را ایراد فرمودند.»

برداشت ششم: هدف مان یک قدم جلوتر از دلهره‌هایمان بود

از او می‌پرسم همه می‌دانیم بر اساس قانون نیروهای مسلح هیچ فرد نظامی حق فعالیت سیاسی  ندارد آیا واقعا نمی‌ترسیدید اگراحتمالا انقلاب پیروز نمی‌شد چه اتفاقی برای شما و همکارانتان می‌افتاد؟

صورتش را لبخندی همراه با رضایت پر می‌کند ومی‌گوید:«بدون شک فکر کرده بودیم دلهره و اضطراب هم داشتیم اما هدف مان بزرگتر از دلشوره‌هایمان بود وآن محافظت و جلوگیری از آسیب رسیدن به جان امام بود و با اینکه  آمادگی کامل داشتیم  نگرانی از عواقب کارمان به عنوان یک نظامی را تحت الشعاع قرار می‌داد و ایمان داشتیم انقلاب پیروز خواهد شد. کاش همکارانم که در آن ماموریت با هم بودیم  اینجا بودند. در حال حاضر بعضی در قید حیات هستند وعده ای هم دار فانی را وداع گفته‌اند که اقدام شجاعانه تمام این افراد در خور تقدیر وستایش است.در آن عملیات سرتیپ فرجی‌فر، مدیر حفاظت نیروی هوایی فرمانده و رهبر گروه ما بود.»

برداشت هفتم: عکس جعلی است!!

آلبوم عکس‌هایش را با دقت ورق می‌زند و یاد گدشته‌ها می‌افتد می‌پرسم آیا شما در مراسم حضورکارکنان نیروی هوایی ارتش در19 بهمن که عکس مشهوری از آن منتشر شد،حضور داشتید؟می‌گوید:«من درآن مراسم که کارکنان نیروی هوایی ارتش درمدرسه ایران به خدمت امام شرفیاب شدند حضور نداشتم اما همزمان با بسیاری دیگر ازهمکارانم در خیابان‌ها مشغول راهپیمایی بودیم و کارت‌های شناسایی در دستمان بود آن عکس که در تاریخ انقلاب جاودانه شدفکر می‌کنم برای نخستین‌بار در روزنامه کیهان منتشرشد رژیم که آخرین نفس‌هایش را می‌کشید اعلام کرد این عکس جعلی و مونتاژ است که حرف بی‌معنی و خنده‌داری بود.»

برداشت هشتم:روز پیروزی انقلاب

 متولد دهه 40 و اوایل 50 که باشی خوب به خاطرت هست که روز 22بهمن روزی آفتابی بود و مردم خود را از تمام محلات و خیابان ها به میدان آزادی رسانده بودند.

یکی ازخیل گسترده مردم”علا الدین آرین “بود که با لباس مقدس ارتشی با ملت همراهی می‌کرد.

 او در این مورد می‌گوید:«آن روز هم درمیان انبوه جمعیتی بودم که بی‌اعتنا به حکومت نظامی و بر اساس دستور امام در خیابان‌ها بودندرآخرین سدهای مقاومت رژیم در این روز شکسته شد و انقلاب اسلامی با رهبری هوشمندانه امام خمینی(ره) به پیروزی رسید و افتخار می‌کنم که میان دریای خروشان مردم مثل قطره‌ای بودم تا در پیروزی باشکوه انقلاب اسلامی سهمی داشته باشم.»

برداشت نهم:ثبت تصاویرورود امام درذهن‌ها

 42 سال زمان کمی نیست و حتما پس ازورود تاریخی امام برای یک بار هم که شده مسیرتان به فرودگاه مهرآباد افتاده است.

آرین در این مورد می‌گوید:«بارها به مراسمی که به‌ مناسبت سالگرد آن روز برگزار شده دعوت شده و درهمان مکان حضور یافته‌ام و هر بار ثانیه به ثانیه آن روز به صورت زنده از مقابل چشمانم گذشته و دلتنگ آن روز باشکوه شده‌ام. اتفاقاتی که درروزهای آستانه پیروزی انقلاب درمکان‌های مختلف مانند محل ستاد یا خیابان پیروزی افتاده بود در ذهنم پررنگ است وهنگام عبوراز جغرافیایی که این اتفاق‌ها در آنجا شکل گرفته ایستاده و به آن روزها اندیشیده‌ام و گاه چشم‌هایم را بسته‌ام وحتی به صداهایی که به وضوح از آن روزهابه یاد دارم گوش کرده و دلتنگ آن روزهای سرنوشت‌ساز شده‌ام. من 42 سال است که با یاد و خاطره لحظه ورود حضرت امام(ره) و خاطرات روزهای حماسی انقلاب زندگی کرده‌ام  و به تمام آن یادها و یادگارها و خاطره‌ها افتخار می‌کنم.»

برداشت دهم:مردم مهربان جنوب تهران

  من وخانواده‌ام آموخته ایم که اهالی مناطق جنوبی شهرمانند قدیم از حضوردر کنارهم لذت می‌برند وباهمه وجود پشت هم هستند.

آرین با بیان این مطلب می‌گوید:«بدون شک حضورافرادی که درمناطق جنوبی شهر زندگی می‌کنند درراهپیمایی ها و پیروزی انقلاب اسلامی بسیار موثر و پررنگ بود ومن همراه همین مردم بارها تا میدان آزادی پیاده می‌رفتیم وجالب این بود که هیچکس حتی کسانی که به دلیل پیری و ناتوانی نمی‌توانستند زیاد راه بروند خسته نمی‌شدند.»

فهرست مطالب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *