قطعات خودرو

بازار داغ؛ بغض، نمی‌خواستم بیام، احساس تکلیف

بغض ها می‌ترکد!

اسحاق جهانگیری هنگام قرائت بیانیه‌اش بغضش ترکید. انگار خیلی دلش برای معیشت مردم می‌سوخت. خب حق دارد، او بهتر از هرکس می‌داند اوضاع چه جوریه…

خیلی‌ها هم گفتند نمی‌خواستند بیایند اما اصرار‌ها برای‌شان تکلیف ایجاد کرده است.

بعضی‌ها از همین روز اول فقط حرف‌شان را زدند و بدون جواب به پرسش‌های نه‌چندان سخت خبرنگاران رفتند.

لاریجانی اما هم‌چنان فیلسوف‌مآبانه سخن راند. کنایه زد و نشان داد لیاقت کت‌وشلوار 2000 دلاری را دارد.

شما فرض کنید شورای نگهبان بخواهد همه وزیران فعلی و قبلی، نمایندگان مجلس، روسای سازمان‌های ملی را تایید صلاحیت کند؛ (لابد این ها صاحب صلاحیت بوده اند که چنین مسئولیت های گرفته اند) آن وقت چند دوجین نفر باید با هم رقابت کنند؟

شانس آوردیم امروز چندتایی به نفع بعضی‌ها انصراف دادند. باز هم انصرافی خواهیم داشت. حالا صورتحساب انصرافی ها را چه کسی باید بدهد، فقط خداوند عالم است.

اما در سطح جامعه مردم فقط نظاره‌گرند.

وقتی یک نفر برای کرسی ریاست جمهوری ثبت‌نام می‌کند لابد خود را اصلح می‌داند. به دلالت التزامی، دیگران را به قدر خود صالح نمی‌داند، مگر آنکه ایمان به خداوند نداشته باشد.
نفس ثبت‌نام برای ریاست جمهوری اقدام بسیار مهم و بزرگی است. چطور بعضی‌ها این را درک نمی‌کنند؟

بعضی‌ها به ثبت‌نام جوانان و افراد گمنام خرده می‌گیرند اما من اتفاقا به ثبت‌نام این آقایان وزیر و وکیل ایراد می‌گیرم.

ما حزب درست و حسابی نداریم قبول، اندک عقل و شعور هم نباید برای جامعه قائل باشیم؟

ثبت‌نام فله‌ای یعنی چه؟ عربده‌کشی و تحریم انتخابات چه معنایی دارد؟ همه را خائن فرض کردن و خود را خادم خواندن یعنی چه؟
مردم چرا باید به این آقایانی که نمی‌توانند با هم کنار بیایند، اعتماد کنند؟

قانون انتخابات و فرایند ثبت‌نام در انتخابات‌ ما بسیار بدوی است اما کسانی که امروز نامزد شده‌اند و فردا هر کدام مدعی یک پستی خواهند بود، نباید اندکی به خود بیایند که هر کسی نباید صحنه انتخابات را با حضورش به یک نمایشگاه تبدیل کند؟ خودنمایی حدی دارد.

امروز ما دچار مسئولانی هستیم که سربه‌هوا شده‌اند. از مردم به‌شدت فاصله گرفته و فراموش کرده‌اند هرچه دارند از مردم است.

شعار ‌گره‌گشایی می‌دهند اما دل‌شان به تسلط بر رقیب خوش است؛ نمی‌دانند بدون مردم هیچ خواهند بود.

مردم در نظرشان همه ایرانیان نیستند. یکی دنبال عوام است و دیگری می‌خواهد از بغض مردم رای بگیرد. سومی وعده عقلانیت می‌دهد. آن یکی افشاگری شده سوراخ دعایش…

خب، گیرم رای آوردید با دو قطبی یا چند قطبی کردن مردم، مشارکت به هفتاد درصد هم رسید؛ بعد می‌خواهید چه کنید؟

دزد‌ها را بگیرید، خائنین را معرفی کنید، یقه بی‌تدبیر‌ها و نادان‌ها را بگیرید…

هیچ کدام از این موارد نیازی به رئیس جمهور شدن ندارد. در مجلس و قوه قضائیه هم می‌شود این کار‌ها را کرد.

نیاز امروز کشور جلب اعتماد مردم به مسئولان و اعتماد مسئولان به مردم و اصلاح فساد سیستمی و ساختاری است. فرار به جلو نکنیم. خودمان را هم گول نزنیم، ما دچار مشکلات ساختاری هستیم. مشکل صرفا افراد خائن یا کارنابلد یا دست‌کج نیست؛ مشکل در فراقانونی عمل کردن است.

دولت موفق دولتی خواهد بود که صرفا ناظر و پشتیبان باشد. کار‌های اساسی و زیر‌بنایی کند و امور روزمره را به مردم بسپارد. البته در آغاز این راه، مردم ظرفیتش را نخواهند داشت چرا که هرگز به آن‌ها جز به وقت نیاز، اعتماد نشده است. اما با درایت این ظرفیت ایجاد می‌شود و مردم در زمینی که دولت فراهم می‌کند، زندگی خواهند کرد.


فهرست مطالب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *